بنابراین امروز در مورد پسران و زخم‌های مادرشان [موسیقی] صحبت خواهیم کرد، بنابراین وقتی در مورد زخم‌های مادر صحبت می‌کنیم، اساساً مادری است که ترومای دوران کودکی بهبود نیافته است، این مادری است که ناآگاهانه  بیشتر موارد احساس بی کفایتی او را احساسات سخت بی لیاقتی، اضطراب او از نگاه به دنیا به پسرانش منتقل کردند و در این بخش به طور خاص در مورد پسران صحبت می کنیم. و دختران چون بدیهی است که من مادری داشتم که زخم های مادری زیادی داشت و من یک دختر هستم و می دانم که چگونه ترومای التیام نیافته یک مادر می تواند بر دختر تأثیر بگذارد اما من یک دختر بهبود نیافته نیز هستم یا باید بگویم من هستم.  من در این روند برای همیشه برای التیام زخم‌هایم تلاش می‌کنم، من دختر یک مادر بهبود نیافته هستم که یک پسر داشت و می‌دانم که ضربه‌های التیام نیافته‌ام که زخم‌های مادرم باعث عفونت پسرم شد و پسرم را تحت تأثیر قرار داد، از این نظر که او همچنین زخم‌های مادری را تجربه می‌کند و آن‌ها  از ما که در مسیر شفا هستیم، آنهایی از ما که به آسیب های دوران کودکی خود نگاه می کنیم، آنهایی از ما که خود را با ارزش پایین درک خود مبارزه می کنیم، درک منفی از خود داریم، احساس می کنیم ناکافی هستیم، احساس شکستگی می کنیم. جنبه خودمان برای پاسخ به این که چرا احساس می کنیم و ما مادر هستیم، همچنین باید بدانیم که اگر پسر داریم، آسیب های التیام نیافته ما چگونه بر دختران و پسرانمان تأثیر می گذارد، بنابراین زخم مادر نتیجه وارد شدن مادر است.  موقعیتی که در آن او توسط مادری بزرگ شده است که از نظر عاطفی در دسترس نبوده است، مادری که به شدت انتقاد می کند، مادری که نمی تواند مادری را که ارزش خود پایینی دارد راضی نگه دارد.  مادری که فرزند بالغ دو معتاد الکلی بود و مادربزرگ من از ابتدایی بسیار فروتنانه از خانواده خود سوء استفاده زیادی کرد و فقط می توانید ببینید که زخم های مادر نسلی هستند و چگونه آنها را از نسلی به نسل دیگر منتقل می کنیم. کتاب مقدس می‌گوید گناهان مادر و پدر بر دوش پسران و دختران می‌افتد، بنابراین برنامه‌نویسی به این ترتیب کار می‌کند، آسیب‌های نسلی به این ترتیب کار می‌کند و برای ما مهم است که به عنوان مادر وقت بگذاریم تا بفهمیم آسیب‌های روحی ما بر فرزندانمان چه تأثیری می‌گذارد.  امروز ما در مورد این صحبت می کنیم که چگونه این تروما بر پسرانمان تأثیر می گذارد، چنان ضربه ای که ما به پسرانمان منتقل می کنیم در سطح احشایی احساس می شود پسران ما آسیب های ما را جذب می کنند آنها می توانند ببینند که یک مادر خود را تحقیر می کند. یک رابطه خودشیفتگی آنها می توانند مشاهده کنند که مادرشان به شدت از خودشان انتقاد می کنند به شدت از دیگران انتقاد می کنند پسران مادرانی که زخم های مادری دارند ممکن است شما بزرگ شده باشید اگر فرزند مادری هستید که به شدت انتقادی است هر کاری که انجام داده اید به اندازه کافی خوب نبوده است. توسط مادری بزرگ شده‌اید که شما را به‌عنوان شوهر کوچک خود می‌دید، شاید مادرتان رابطه‌ای ناسالم با همسرش داشته است و شما همسر جایگزین شده‌اید و از این نظر بزرگ می‌شوید و احساس می‌کنید چون نیازهایتان با شما هماهنگ نمی‌شود مراقب مادر، دوست مادرت می‌شوی، همسر کوچک می‌شوی، اکنون این مسئولیت شماست که مطمئن شوید که از نظر عاطفی مامان را تنظیم می‌کند. من مشتریان مردی داشتم که در سنین پایین بیرون رفتند و شروع به تأمین مخارج خانواده کردند، زیرا مامان از نظر مالی و مشکلاتی دست و پنجه نرم می‌کرد. به هر دلیلی نتوانست عملش را جمع کند و بنابراین خورشید شمشیر مرد خانه بودن را می گیرد و سپس بیرون می رود و از مامان دفاع می کند و شرایطی وجود دارد که مامان الکلی است و شما پسری دارید که اکنون الکلی است.  به عهده گرفتن مسئولیت های خانه، شما پسرانی دارید که مادران خود را تماشا می کنند که مشارکت می کنند و درگیر روابط سمی می شوند و پسران می خواهند به طور طبیعی از مادران خود مراقبت کنند و در نهایت به مادرشان حمایت عاطفی می کنند که در حال مشاهده شرکای خود هستند. مادران قادر به دادن آنها نیستند و در همه این موارد اتفاقی که می افتد این است که خورشید یاد می گیرد که نیازهای او اهمیتی ندارد، وقتی ما واقعا نمی توانیم پسرانمان را ببینیم، در حالی که نمی دانیم ضربه روحی ما چگونه آنها را تحت تأثیر قرار می دهد، سپس فرزندانمان.  احساس رها شدن پسرانمان از لحاظ عاطفی احساس رها شدن می‌کنند، زمانی که ما نمی‌توانیم با آنها هماهنگ شویم، وقتی نمی‌توانیم از احساسات خود شکایت کنیم، وقتی که ما به عنوان مادر از لحاظ عاطفی بی‌نظم هستیم، وقتی زندگی بسیار پراسترس است و ما وحشت زده هستیم که پسرانمان این را مشاهده می‌کنند و ما داریم  همچنین تشخیص دهیم که وقتی مادر در حال از دست دادن آن است، این باعث ایجاد وحشت در پسران ما می شود، پسر احساس می کند که این وظیفه اوست که آن را در بسیاری از موارد برطرف کند و آنها حنایی می کنند، آنها مردم را راضی می کنند مامان لطفا عصبانی نباش لطفاً نباش.  عصبانی هستم من هر کاری انجام می دهم مامان و هر کاری که مامان و پسران می توانند احساس کنند مسئول عصبانی بودن یک مادر هستند، این همه تقصیر من است من آن را درست می کنم مامان درستش می کنم مامان این پسری است که یاد می گیرد این مسئولیت اوست که مامان است  ناراحتی و مسئولیت او برای رفع آن، شرم از اینجا ناشی می شود، مسئولیت بیش از حد ناشی از آن است که این وضعیت را حتی وحشتناک تر می کند به نظر من این است که به مردان جامعه ما اغلب این پیام داده می شود که ظاهراً بی احساس هستند.  یا این تصور را دارند که احساساتی بودن اشتباه است. آنها بزرگ می شوند با شنیدن چیزهایی از پدرشان زخم های پدرشان که می گوید بمکید فقط بچه ها گریه می کنند دختر نباشید اگر گریه می کنید دختر هستید پسر بزرگ گریه نکنید  گریه نکن سخت باش سخت به چه معناست در یک طرف معادله جدول والدین ما مادرانی داریم که ممکن است از نظر عاطفی در دسترس نباشند، شاید بیش از حد احساساتی باشند و گرفتار آسیب های روحی خود باشند و کاملا غرق در چشم انداز احساسی خود باشند.  و متوجه نباشید که این وضعیت باعث می شود آنها در دسترس فرزندان یا پسرانشان نباشند، در آن طرف میز والدین، ممکن است پدری داشته باشید که کاملاً از احساسات خود دور است و به دلیل زخم های مادر خود کاملاً از احساسات خود جدا شده است. و پدر خودش زخمی می‌شود که فکر می‌کند مردها گریه نمی‌کنند و احساساتی بودن اشتباه است و بنابراین وقتی در مورد پسرهای کوچک صحبت می‌کنیم، ممکن است اغلب پیامی را تجربه کنند که در آن از پدرانشان می‌شنوند که می‌گویند پسرهای بزرگ گریه نکن.  یعنی باید خودم را به خاطر احساساتم قطع کنم و از طرف دیگر می بینند که مادرشان خیلی احساساتی هستند و مامان نمی تواند در کنار آنها باشد و اگر مادری نتواند احساسات خودش را آرام کند، فوق العاده می شود. وقتی پسرش در دو یا سه یا چهار یا پنج سالگی شروع به بازی کردن می‌کند و نمی‌تواند احساساتش را مدیریت کند، ناامید می‌شود، این زمانی است که بسیاری از والدین ناآگاه و والدین ناخودآگاه به کتک زدن یا تمسخر فرزندشان یا شرمساری فرزندشان یا خودداری از عشق روی می‌آورند.  از طرف فرزندشان یا فریاد زدن یا فریاد زدن بر سر کودک شما نمی توانید با کودک پنج یا شش ساله مذاکره کنید. آنها کاملاً بی رمق هستند. آرام بمانند، اما برای اینکه والدین آرام بمانند، باید هوشیار باشند، باید متوجه آسیب های روحی خود باشند، باید درک کنند که ممکن است ندانند چگونه عاطفی را تنظیم کنند یا ممکن است بسیار کنترل کننده باشند و فکر کنند که اگر فرزندانشان نگاه کنند.  خوب است اگر فرزندانشان در مدرسه عملکرد خوبی داشته باشند، اگر فرزندانشان همه چیزهایی را داشته باشند که یک کودک می تواند نیاز داشته باشد، چه چیزی ممکن است اشتباه باشد. مراقبان آنها این چیزی است که کودک باید احساس کند دیده می شود تا احساس کند از نظر عاطفی ارزشمند است تا بداند کسی توانایی کمک به آنها را با احساسات دشوار دارد، بنابراین پسران مادرانی که زخم های مادر را حمل می کنند نمی دانند چگونه از نظر عاطفی تنظیم کنند و نمی دانند چگونه آنها را تنظیم کنند.  خود را آرام کنند، همچنین بسیار گیج شده اند، زیرا می توانند مادری را ببینند که با او همدلی می کنند، به خصوص اگر مادرشان در درون یک رابطه مسموم دست و پنجه نرم می کند و بنابراین همدلی آنها برای مادرشان عشقشان به مادر توانایی آنها را برای درک این موضوع مختل می کند.  بزرگ نشدن احساس هماهنگی عاطفی با این موضوع می‌تواند برای یک مرد جوان بسیار گیج‌کننده باشد، زیرا غیرقابل شناسایی است، آنها ممکن است نتوانند درک کنند که چرا نمی‌توانند با احساسات خود ارتباط برقرار کنند یا چرا احساسات آنها در همه جا وجود دارد.  یا اینکه چرا تنها چیزی که آنها می توانند احساس کنند غمگینی یا عصبانیت است یا هر چند وقت یکبار حملات شادی، بنابراین طیف کاملی از احساسات وجود دارد، مانند طیفی از احساسات است که وقتی پدری داریم که از نظر عاطفی است، نمی توانند با آنها ارتباط برقرار کنند. غیرقابل دسترس برای پسر این ترکیبات وضعیت اغلب اوقات اتفاقی که می افتد این است که پسرها بسیار بسیار عصبانی می شوند زیرا احساسات آنها مجبور به زیر زمینی شدن است بنابراین آنها اجازه ندارند مانند خواهران خود گریه کنند و آنها چه می کنند آنها سر خواهران خود فریاد می زنند که یک دختر هستند.  ملکه درام که در زندگی من اتفاق افتاد، جایی که برادرم توسط پدرم بزرگ شد تا باور کند که اگر گریه می‌کرد، او یک دختر بچه است، اما برادرم مرد جوانی بود که بسیار احساساتی بود، مادرم از نظر عاطفی او را رها کرد برادرم به پدرم اجازه داد هر چه می‌خواهد بگوید. برادرم در مورد من پدر و مادرم هر دو مرا به خاطر گریه و احساساتی بودن مورد انتقاد قرار دادند و وقتی برادرم توانست در این نوع انتقادات شرکت کند مادرم او را زیر بال خود گرفت و او او را تشویق کرد که مرا مسخره کند و من را مسخره کند. وقتی مادری دارید که یک دختر و یک پسر هم دختر و یک پسر دارد و این دینامیک ها در موقعیت من شروع به پخش شدن می کنند، این مشکل خواهر و برادری نیز می شود.  من و احساساتم را مسخره می کنم، اما نتیجه نهایی چه بود برادرم در نهایت با این همه خشم سرکوب شده مواجه می شود، او در نهایت بسیار عصبانی می شود و مانند بسیاری از مردان با آنچه که می توانند برای خانواده خود انجام دهند، با نقش خود در جامعه آشنا می شوند. پلیس هستند، آتش نشان هستند، پزشک هستند، وکیل هستند، منظره ساز هستند، هر چه که هستند معتقدند که ارزش آنها در تأمین خانواده است، اکنون این مشکلات ارتباطی ایجاد می کند، زیرا وقتی مردی ازدواج می کند و شریک زندگی اش می خواهد در مورد چیزهایی بحث کند. مردان عمیق‌تری که زخم‌های مادری دارند، ناامید هستند، زیرا نمی‌توانند از آن شکافی که شما می‌خواهید بپرند، از آنها می‌خواهید به بخشی از خود دسترسی داشته باشند که مادرشان به آنها آموخته است وجود ندارد، زیرا نادیده گرفته شده‌اند و پدرانشان به آنها یاد داده‌اند که این مکان بدی است.  با وجود اینکه آنها در شرایط جعبه پاندورا زندگی می کنند، فکر می کنند جعبه پاندورا بسته است، نه این نیست که شما در حال گذراندن ضربه روحی خود هستید، اما نمی دانید چرا این بسیار پیچیده است زیرا ذهن انسان ناخودآگاه تر از آن است. آگاه است و ما برای فرار از آتش‌سوزی‌های جنگلی طراحی شده‌ایم، یعنی احساسات و احساسات منفی و شرم ما شرطی نیستیم و به طور سنتی به ما یاد نمی‌دهند که احساسات خود را در آغوش بگیریم و احساسات ناشناخته را در وجود خود کشف کنیم، بنابراین این به یک تجربه بسیار پیچیده تبدیل می‌شود.  برای خورشیدی که وقتی همسر یا شریک زندگی‌اش مثل همسرش است، زخم مادری دارد، آیا می‌توانیم در این مورد صحبت کنیم و آن‌ها نمی‌توانند نمی‌خواهند در مورد آن صحبت کنند و وقتی اغلب آنها را فشار می‌دهی، به عنوان راهی برای محافظت از خود کنار می‌روند. این احساسات شدیدی که به آنها آموزش داده شده اشتباه بودند، حالا تصور کنید درد در مقابل لذت، زمانی که می خواهید شوهرتان مادر خودشیفته یا حتی مادری وابسته به هم داشته باشد و یا مادری که دارای اختلال شخصیت مرزی است، ناخودآگاه به شما وارد می شود. مادری که غرق شده بود چون مجبور بود سه شغل کار می کرد و نمی توانست برای پسرش باشد یا مادری که الکلی بود پسرها از نظر عاطفی با آنها هماهنگ نبودند و اکنون به عنوان یک فرد بزرگ این شخص نیازهای روانی برآورده نشده دارند. بسیار توانا به نظر می رسد و شما به عنوان همسرشان سعی می کنید با آنها صحبت کنید و از آنها می خواهید که به شما بگویند که آنها چه احساسی دارند که نمی توانند. مغز او با این اتهام تحریک می شود که حتی احساسات دارد یا باید به آنها دسترسی داشته باشد زیرا برنامه ریزی دوران کودکی اش برنامه ریزی ناخودآگاه معیوب خود به او می گوید که انجام این کار به این معنی است که او مرد نیست، اگر احساسات داشته باشد مشکلی با او وجود دارد. جامعه ای متشکل از افرادی که از آنچه ما را انسان می کند جدا شده است، ما نمی دانیم چگونه به بخش هایی از خودمان دسترسی داشته باشیم که آنقدر زیبا هستند که به ما اجازه می دهند بدانیم کی هستیم و به ما اجازه می دهد به مردم بگوییم کی هستیم و به ما امکان می دهد بتوانیم  برای ایستادن در حضور فرد دیگری که از نظر عاطفی آسیب پذیر است و بدون ترس از نظر عاطفی آسیب پذیر است، ما نمی دانیم چگونه این کار را انجام دهیم، اما امیدوارم با اطلاعاتی مانند این، در مورد آسیب های دوران کودکی بیشتر بیاموزیم و عمیقاً به وابستگی هم وابستگی در  به نظر من، من آن را بیماری نامرئی می نامم، تمرین مربیگری من اکنون 50 50 سال است. من به اندازه زنان مربی مردان هستم و دوره های مربیگری من در چند سال گذشته مردان بیشتری را نسبت به زمانی که برای اولین بار آن را راه اندازی کردم، مردان را جذب کرده است. من فکر می‌کنم چون اطلاعاتی در دسترس چهار مرد قرار می‌گیرد تا آنها بتوانند احساسات را درک کنند، اگر مرد هستید و خاموش می‌شوید و همیشه عصبانی هستید یا ناخودآگاه انتظار دارید همسر یا همسرتان مادری باشد که هرگز دریافت نکرده‌اید.  وقتی همسرتان از اینکه شما نیاز دارید حدس بزند ناامید می شود یا نمی فهمد که چرا کارتان را تعطیل می کنید یا چرا طغیان های عاطفی دارید، این موضوع تبدیل به یک مسئله زناشویی می شود و امیدواریم همانطور که به عنوان یک جامعه باهوش تر می شویم.  بیشتر خود کاوشگر، پاسخگوی خود با توجه به شدت ترومای دوران کودکی و اینکه چگونه ترومای دوران کودکی در اکثر اختلالات شخصیتی ظاهر می شود، بیشتر مسائل شخصیتی مرزی بسیار دوقطبی هستند. کسانی که مشکلات سلامتی دارند ما ترومای حل نشده دوران کودکی داریم من فکر می کنم این ترومای کودکی اعتیاد به اسلحه است. شما احساس می کنید واکنش استرس را تحریک می کند کورتیزول برونش ها را منقبض می کند منظورم این است که ما می توانیم به این موضوع ادامه دهیم که چگونه احساس جدایی از عشق و ارتباط مادرانمان با پدرانمان قطع شده است، چگونه این امر مغز را به جنگ یا فرار می کشاند و چگونه ترومای حل نشده ما را درگیر می کند. این حالات معلق بقا و همچنین ما را مستعد روابط سمی خودشیفتگی در آینده می کند، چرا اگر به اندازه کافی احساس خوبی ندارم و معتقدم باید به دنبال تایید باشم که داستان زندگی من بود، تکرار اجبار بود. نیاز روانی برآورده نشده ای که باید با مادرم ارتباط برقرار می کردم، این از بین نرفت، این امر مخفیانه می شود و در انتخاب ها و شرکای ما آشکار می شود. اولین باری که با مادرم ازدواج کردم که از نظر انرژی دوقلوی او بود و حدس بزنید که دنبال تایید چه بودم.  به گذشته نگاه می کنم مطمئن هستم که همسر سابقم نیز زخم های مادری داشته است و من که می خواستم با او ارتباط برقرار کنم او را ناامید کردم و این باعث شد که او کناره گیری کند و متأسفانه او بسیار خودشیفته بود بسیار عصبانی بسیار ناامید و به سنگ اندازی و گاز دادن و انحراف و سرزنش متوسل شد. جابجایی و داستان ساختن و همانطور که در خودآگاهی و توجه و شفقت به خود رشد کردم، متوجه شدم که مجبور نیستم در رابطه با کسی بمانم که نمی‌خواهد چیزهایش را با نگاه کردن به گذشته بفهمد.  یک دوره سه ماهه که در آن ما دو نفر متعهد شدیم که به سراغ درمانگرهای جداگانه برویم، او برای مدت کوتاهی دارو مصرف می کرد و اوضاع واقعاً خوب به نظر می رسید، اما مادرش او را متقاعد کرد که اگر به دادگاه برویم، مصرف دارو به نفع او نیست. این باعث می شود که او بد به نظر برسد و دارو برطرف شود، اضطراب او از پشت بام گذشت و نظر من و همه چیز از آنجا بدتر شد، اما وقتی با افرادی سروکار دارید که زخم های مادری دارند، چه شما باشید یا با کسی که ازدواج کرده اید.  آیا زخم های مادری دارد درک آرامش تروما در دوران کودکی بسیار مهم است درک اینکه چرا در این مورد مردی از اینکه کسی او را فشار می دهد ناراحت می شود که احساس نمی کند و چگونه این می تواند منجر به سرکوب سن ری شود بسیار مهم است.  توانایی ابراز غم و اندوه ناتوانی در ابراز غم و ناتوانی در بیان از دست دادن مانند این است که شما یک توپ ساحلی را بردارید و سعی دارید آن را زیر آب نگه دارید، در نهایت فشار آن را دوباره به سمت بالا باز می کند و شما می روید مثل چوب پنبه زدن و این چقدر غم انگیز است و بنابراین می خواستم این را به این بحث اضافه کنم، می خواستم این را ضبط کنم، می خواهم مردان احساس حمایت کنند، می خواهم آنها را درک کنند که زنان و مردان از زخم های مادر رنج می برند، اگرچه آنها  ممکن است خود را متفاوت بیان کنند نکته دیگری که می خواهم به آن اشاره کنم این است که ما در جامعه خود و به خصوص در غرب با ابراز احساسات و مقررات عاطفی مشکلی واقعا بزرگ داریم، فکر می کنم ما جامعه ای هستیم که توسط اعتبار سنجی بیرونی هدایت می شود. از راه مشخصی باید مقدار مشخصی پول دربیاورم من باید یک ماشین خاص را برانم نه شما مجبور نیستم به یک روش خاص نگاه کنم نه شما نباید بچه های من مثل بچه های دیگران عالی باشند نه آنها این کار را نمی کنند بچه‌های من باید در حد x ورزش باشند تا من مثل یک مادر خوب یا یک پدر خوب به نظر برسم، نه، نه، این‌ها همه شرایط بیرونی هستند که ما برای خودمان ایجاد می‌کنیم و فکر می‌کنم این جامعه به آن دامن می‌زند. فکر می‌کنم ما جامعه هستیم.  به گونه ای ساخته شده است که ما به مردم یاد می دهیم که باید به تلاش و کوشش ادامه دهند و تلاش و کوشش را ادامه دهند تا استرس غیرضروری را به ما به عنوان انسان وارد کنند و باعث شوند احساس بی لیاقتی کنیم و باعث شود احساس ترس کنیم و واکنش بقای ما را تحریک کند و هنگامی که ما ضربه ای بهبود نیافته ایم  مثل اینکه در این اکتوپلاسم گیر کرده ایم و ما حتی نمی دانیم و واقعاً باید یاد بگیریم که چگونه احساسات خود را بیان کنیم، بنابراین آنچه به زنان از دوران کوچکی آموزش داده می شود که اگر احساساتی داشته باشند نوزاد هستند اگر احساسات دارند چیزی وجود دارد. با آنها اشتباه می کنم اگر احساساتی داشته باشند به این دلیل است که آنها یک ملکه درام هستند و به دنبال جلب توجه هستند.  این مفهومی است که شما به من می گویید که آنچه من احساس می کنم اشتباه است، نامناسب است و من آن را جبران می کنم تا رنج من حتی برای مادرم مهم نباشد، در نهایت من بی حس شدم، دیگر توجهی به آنچه احساس می کردم متوقف کردم.  به اختلال خوردن دامن زد، زیرا از درون احساس می‌کردم که از کنترل خارج شده‌ام، به دنبال چیزی برای کنترل می‌گشتم و پدرم به من آموخته بود که اگر نگاه خاصی داشته باشم، اعتبار خارجی دریافت می‌کنم، این یک روش بسیار ناپخته برای نگاه کردن به جهان است.  تصور از خود منحرف شد به برادرم یاد دادند که اگر احساساتی داشته باشد، او یک بچه است و او کمک می کند که چه کار می کند، افسر پلیس می شود و او تبدیل به فردی می شود که با پوشیدن لباس پلیس احساس اعتماد به نفس زیادی می کند و به نظر من برادرم دارد خشم سرکوب شده فوق العاده از بزرگ شدن توسط افرادی که مادرم احساسات او را نادیده گرفت و همچنین به پدرم اجازه داد که او را کلامی و روانی مورد آزار و اذیت قرار دهد و گاهی اوقات از نظر جسمی و برادرم توسط مردی بزرگ شده بود که او را به خاطر داشتن احساسات مسخره می کرد و شکی نیست که من  پدر زخم های مادری داشت چون مادرش در سن سه چهار سالگی جان خود را از دست داد و پدرش الکلی بود، بنابراین همانطور که می بینید پدر و مادرم هر دو زخمی شده بودند مادر و پدر مادرم الکلی بود پدرش الکلی بود.  الکلی او در خانواده سوء استفاده می کرد و چه اتفاقی افتاد او ما را بزرگ کرد او با مردی ازدواج کرد که مادربزرگ زخمی شده بود و پدرم از طرف پدرم مادربزرگم را زخمی کرد و پدرش الکلی بود بنابراین اینجا ما والدین زخمی داریم که بچه های زخمی را بزرگ می کنند و بعد چه می کنند  من و برادرم بچه‌های زخمی بزرگ می‌کنیم خوشبختانه در این مرحله از زندگی‌ام هر کاری از دستم برمی‌آید انجام می‌دهم که خودم را متعهد به التیام زخم‌های مادرم و زخم‌های پدرم کرده‌ام، خودم را متعهد به التیام ضربه‌های دوران کودکی کرده‌ام، این کار را از طریق کار انجام می‌دهم.  توجه به خود از طریق شفقت به خود از طریق مسئولیت پذیری و از طریق هوشیاری من هرگز از انجام این کار دست نمی کشم زیرا در زندگی خودم فایده آن را می بینم و همچنین به من اجازه می دهد برای فرزندانم ظاهر شوم در واقع من پسرم را برای صبحانه بیرون آوردم.  هفته گذشته و به او گفتم می دانم که به تو صدمه زدم، این فقط پدرت نیست و من نمی خواهم تو آن بلوک را بین خودت داشته باشی و می خواهم بفهمی که می دانم اضطراب داشتم، می دانم که غرق شده بودم، می دانم  که من سه کار می کنم فقط برای اینکه خانه را سرپا نگه دارم و این نقش قربانی را بازی نمی کنم، می دانم که چگونه زندگی و بقای من باعث شد که نتوانم تا آنجا که می توانستم و باید صادقانه برای شما ظاهر شوم. رابطه ناکارآمدی بین پدرت وجود دارد، بنابراین پسر بیچاره من آن را از هر دو طرف گرفت، اما کاری که من انجام می‌دهم این است که دارم پاسخگو هستم و خودم را درمان می‌کنم و سپس می‌توانم فضایی را برای التیام شرمندگی‌ام پیدا کنم. زخمی کردن پسرم من می توانم برای خودم دلسوزی داشته باشم می توانم برای رنج ها و اذعان به اینکه باعث رنج بردن پسرم شده ام می توانم با شرمندگی که نشان می دهد با دانستن اینکه من ناخودآگاه  به فرزندانم صدمه بزنم، من می‌توانم فضایی را برای او در نظر بگیرم تا وقتی در مورد آن بحث می‌کنیم، بتوانم در این مرحله از سفر بهبودی‌ام برای او، تا جایی که می‌توانم واقعی ظاهر شوم تا مادران شفا یافته بتوانند فرزندان خود را شفا دهند و این تنها راه است.  به همین منوال پیش می رود و بنابراین امیدوارم این جلسه مفید بوده باشد، امیدوارم اگر شما پسر بالغی هستید که با زخم های مادر دست و پنجه نرم می کند، احساس بیشتری نسبت به عزیزان خود داشته باشید و راه هایی برای پذیرش احساسات خود پیدا کنید، امیدوارم اگر زن و شما بر این باور هستید که مردی که دوستش دارید با زخم های مادر دست و پنجه نرم می کند که این باعث می شود همدلی و درک بیشتر و شفقت بیشتری نسبت به مردی که دوستش دارید که ممکن است به گونه ای به او نگاه کند که او را از او دریغ کرده اند، رشد کنید.  اکنون راهیابی به این موضوع بسیار دشوار است زیرا زنی که غرق شده است، مثلاً در رابطه با مردی که فرزندانی دارد که احساس می‌کند شوهرش می‌خواهد بزرگ شود، برای زن احساس می‌کند که به من استراحت بده که من خیلی می‌دهم.  به خانه ای که من آنقدر به کارم می دهم، آنقدر به فرزندانمان می دهم که ممکن است او را تحت فشار بگذارد تا این کار را انجام دهد، با این حال من احساس می کنم وقتی زن ها در حال حاضر در مورد روابط دگرجنس گرا صحبت می کنیم فقط برای آسان کردن همه چیز در یک همسر  یا اینکه یک شریک جنگ شوهرش را بفهمد پس برای آن زن خیلی راحت‌تر است که دلسوزی کند و درک کند که به درمان شوهرش کمک می‌کند، اگر بتوانید مرد را متوجه کنید آه این کاری است که من انجام می‌دهم. زخم های التیام نیافته من زخم های مادر دارم مادرم با یک الکلی ازدواج کرده بود مادرم با یک الکلی درگیر شد او مرا نادیده گرفت خواهرانم را نادیده گرفت من بزرگ شدم احساس نادیده گرفتم احساس کردم باید از او در برابر این الکلی محافظت کنم. که من از مادرم نیاز داشتم زیرا خیلی نگران او بودم و می توانم ببینم که چگونه به عنوان یک مرد بالغ فقط می خواهم از خانواده خود مراقبت کنم و از خانواده خود مراقبت کنم همانطور که من از مادرم مراقبت کردم از خانواده خود مراقبت کنم مراقبت از مادرم از مادرم مراقبت کرد اما در زیر پرده کاری که در نجات و مراقبت و مردم راضی کننده و دلجویی و از کار انداختن باسنم انجام می دهم با نقشم یکی می شوم و ناخودآگاه به دنبال همسرم می گردم تا  این نیاز را برآورده می کند و می تواند همسرم را ناامید کند، می بینم که حالا اگر مردی بتواند آن را ببیند و روی زخم هایش کار کند، کمتر نیاز دارد که همسرش او را به این شکل تربیت کند و این می تواند رابطه زن و شوهر را بالا ببرد و باعث شود.  آن را به یک سطح واقعی بسیار بالغ تر و در حال حاضر به جای داشتن هم وابستگی به جای داشتن ترومای رها کردن، ما وابستگی متقابل را ایجاد می کنیم، توانایی تکیه کردن و وابستگی به شریک زندگی خود را به روشی سالم نه به روش ناخودآگاه ناسالم و واقعاً ممکن است به خصوص در  این روزها که اطلاعات موجود است، برنامه‌هایی وجود دارد که می‌توانند به شما کمک کنند، کتاب‌هایی وجود دارند که می‌توانند به شما در بهبود زندگی‌تان کمک کنند. این چیزها را بیرون بیاورید و دوره‌ها و محتوا و کتاب‌هایی ایجاد کنید که این فرآیند را تقطیر می‌کند تا مردم بتوانند به آن‌ها متصل شوند و زندگی‌شان را التیام بخشند، و اگر مرد هستید و علاقه‌مند به التیام این زخم‌ها هستید، لطفاً برنامه 12 هفته‌ای کوچینگ موفقیت‌آمیز من را بررسی کنید. این یک برنامه کوچینگ است که بر اساس اصول ذهن آگاهی و شفقت به خود و همچنین آگاهی بنا شده است و بر پایه های علم یادگیری بنا شده است. " یادگیری باید تجربی باشد، شما باید آن را احساس کنید، باید آن را انجام دهید، می توانید چیزی را بشنوید و آن را از دست خواهید داد، اما اگر آن چیزی را انجام دهید، می توانید آن را برای مادام العمر نگه دارید، بنابراین برنامه من بسیار تجربی است.  چیزهایی را احساس کنید که قرار است تکالیف خود را انجام دهید و به تمرین‌های ژورنال پاسخ می‌دهید و من از شما می‌خواهم که وارد کل فرآیند بهبودی شوید تا ذهن فعال شود بدن و روح ما کل مغز شما را دوباره نقشه‌برداری می‌کنیم تا شما  با گفتن این جمله، این احساس را دارید تا در حال انجام سفر بهبودی هستید، در واقع در حال انجام اقدامات عملی هستید و سپس به طرز شگفت انگیزی در این برنامه به خوبی عمل می کنید، بنابراین لطفاً اگر با زخم مادر دست و پنجه نرم می کنید و مرد هستید و می خواهید  برای برقراری ارتباط با جنبه عاطفی خود و می خواهید با افرادی که دوستشان دارید روابط سالم تری داشته باشید و احساس می کنید دسترسی به احساسات شما کار دشواری است، لطفاً در بررسی وقفه 12 هفته ای برنامه مربیگری که من این را ارائه می دهم درنگ نکنید. برنامه زنده به این معنی که در یک تاریخ خاص راه اندازی می شود، مانند یک دوره دانشگاهی کار می کند که شما هر روز به برنامه وصل می کنید و منابعی را که من آن را برای شما توضیح می دهم انجام می دهید و هفته ای یک بار در فیس بوک برای پخش زنده با من ملاقات می کنید. می‌توانید کلاس‌ها را به‌صورت کاملاً مستقل و بدون پخش زنده هفتگی شرکت کنید، این کاملاً به شما بستگی دارد که اگر در راه‌اندازی شرکت کنید چگونه می‌خواهید شرکت کنید، سپس عضوی از یک گروه فیس‌بوک با سایر اعضا می‌شوید و مربیان زندگی من مدیریت می‌کنند.  گروه و سپس هر شنبه صبح به سوالات گروه به صورت زنده در یک پخش زنده هفتگی پاسخ می دهم و شما می توانید دسترسی به آن گروه فیس بوک را مادام العمر نگه دارید، پس از پایان کلاس آن را بایگانی می کنیم اما اینها 12 برنامه آموزشی اضافی هستند که می توانید به آنها گوش دهید.  هر وقت دوست داشتی، من معتقدم که خودشناسی کلید اصلی است، من به درک خود اعتقاد دارم، معتقدم که مشکلات ما این است که ما تمام این چشم انداز احساسی را در درون خود داریم که کشف نشده است و ما فقط بر اساس برنامه ریزی دوران کودکی خود وارد زندگی می شویم  از این خودخواهی‌ها در روایت‌های انتقادی که درون سرمان اتفاق می‌افتد، ما چیزها را به هم می‌زنیم و نمی‌دانیم چگونه آنها را به هم می‌زنیم و به درون نگاه نمی‌کنیم، گیر کرده‌ایم، من آن را اکتوپلاسم می‌گویم اکتوپلاسم وابسته به هم و سپس  ما فرهنگ‌ها و جوامعی داریم که جستجوی اعتبار را تشویق می‌کنند، زیرا آنها این اعتبار سنجی سریع متناوب را از فردی خارج از شما تشویق می‌کنند، تشویق می‌شود کسی باشید که قدرتمند و مقتدر است و به بهای هرکسی دنیا را طوفان می‌کند. ما تشویقش می‌کنیم ما مردم را تحسین می‌کنیم.  و به خصوص مردانی که اینقدر و این چاه قدرتمند هستند، آیا می‌توانیم در حال حاضر به وضعیت جهان نگاه کنیم، من فکر می‌کنم که دوز خوب پرورش چیزی است که کل دنیا به آن نیاز دارد، قبل از اینکه یکدیگر را منفجر کنیم، بتوانیم از آرامشی که می‌توانیم استفاده کنیم استفاده کنیم. ما باید حد وسط را پیدا کنیم بنابراین من معتقدم که به ما دروغ گفته اند من معتقدم که ماهیت واقعی یک انسان ارتباط است طبیعت واقعی یک موجود آسایش است طبیعت واقعی یک موجود عشق و بودن است  قادر به برقراری ارتباط با افراد قبیله خود در جامعه نیستم من اعتقاد ندارم که ماهیت واقعی ما لذت گرا و خودشیفته است. من معتقد نیستم که این چیزی است که به ما گفته شده است و فکر می کنم که این خیلی از دلایل ما را توجیه می کند. از یکدیگر سوء استفاده کنید، اما من معتقد نیستم که این حقیقت است و معتقدم اگر بتوانیم به مردم بیاموزیم که یک چرخش در زندگی انجام دهند، فقط کاری را که انجام می دهید متوقف کنید، فقط به زندگی خود نگاه کنید.  چه احساسی داری از درون، اگر خوشحال نیستی، اگر در روابط شما چیزی اشتباه است، اگر در ازدواج دوم خود هستید و نمی توانید با دیگران کنار بیایید، مشکلی وجود دارد، از خود واقعی جدا شده اید و اگر  ما می‌توانیم شما را مجبور کنیم به اندازه کافی بنشینید تا بفهمید چرا و کنجکاو شوید، سپس فرصتی داریم و به شما کمک می‌کنیم به عشقی که هستید وصل شوید، می‌توانیم در واقع آن زخم رها شدن را التیام دهیم و به شما کمک کنیم خودتان را به هم متصل کنید. به نقطه ای برسید که دارید به خودتان دلسوزی می کنید و به نوبه خود نسبت به دیگران دلسوزی دارید و آن وقت است که می توانید بدون انتظار بدون اینکه انتقاد کنید بدون اینکه انتظار داشته باشید آنها برای شما تغییر کنند با مردم ارتباط برقرار کنید.  اگر خوب هستید، خودتان را دوست دارید و شروع به جذب افرادی می کنید که شما را در آن سطح دوست دارند، و زندگی می تواند باشکوه شود، می تواند شکوهمند شود، شما روابط خود را از نظر فیزیکی بهبود می بخشید و زندگی بسیار متفاوت از آنچه هستید می شود. برای تمام عمر شما شناخته شده است. امیدوارم این کار برای عزیزان Namaste تا دفعه بعد مفید بوده باشد زیرا من در برابر عشق و نوری که کاملاً در شماست تعظیم می کنم فعلاً خداحافظ نام من اسکات است و برای یک شرکت بزرگ مراقبت های بهداشتی که رئیس آن است کار می کنم.  رئیس بازاریابی، مدتی پس از طلاق وحشتناکی که با خواهرم آشنا شده بودم ، متوجه کار لیزا شدم و او گفت اسکات می‌دانی که به نظر می‌رسد داری کارهای زیادی انجام می‌دهی. از اجبار برای اجتناب از احساس و او گفت من چیزی دارم که ممکن است به آن علاقه داشته باشید و من اولین ویدیوی یوتیوب لیزا را دیدم و این تازه شروعی بود برای باز کردن دری به روی ام که پذیرفتم جایی که هستم، اما همچنین امیدی وجود دارد و  برای کسی مثل من کمک وجود دارد. من برای اولین بار کار لیزا را پیدا کردم، زمانی که در یک بخش بسیار گذرا از زندگی ام بودم، همچنین به تازگی شروع به بیدار شدن از خواب کرده بودم و از طریق درمان در مورد اختلال عملکرد شدیدی که در دوران کودکی من رخ داده بود، به تجربه لیزا و  کار در زمان مناسب به سراغم آمد، زیرا امیدم را از دست داده بودم که همه چیزهایی که در کودکی برای من اتفاق افتاد و هر کاری که در بزرگسالی برای زنده ماندن و کنار آمدن انجام دادم تقصیر من نبود و این واقعاً برای من مفید بود. موسیقی] فکر می‌کنم چیز دیگری که او می‌گوید این است که این کار آسانی نیست، او در مورد آن درست می‌گوید، اما من واقعاً معتقدم که کار سخت ارزشش را دارد، اگرچه گاهی اوقات شک دارم، هنوز هم معتقدم که کار ملیسا به طور قابل توجهی روی زندگی من تأثیر گذاشته است. واقعاً به من کمک کرد تا بفهمم چه اتفاقی برای من افتاده است. این به من کمک کرد تا برنامه‌نویسی پیش‌فرض خود را بفهمم و به من کمک کرد تا متوجه شوم که می‌توانم دوباره برنامه‌ریزی کنم و به یک زندگی شادتر و شادتر تغییر جهت دهم [موسیقی] من معتقدم که پیام لیزا برای خودم و برای  دیگران و مردم در سرتاسر جهان یکی از افرادی است که با ناامیدی خاموش از طریق اطلاعات او به روشی که او ارائه می دهد، آن را رها می کند، من آن را بازیابی بدون سانسور می نامم.  در راه رسیدن به خود واقعی‌شان [موسیقی] من متوجه شدم که کار او به‌عنوان یک مهره روی کیک است که چیزی را پر می‌کرد که گم شده بود و فکر می‌کنم نحوه بیان لیزا چیزی است که با من طنین‌انداز می‌شود و چیزهایی را که می‌دانستم تقویت می‌کند. اما شاید بیشتر در سطح ناخودآگاه من از پاسخ‌های خودکاری که او در مورد آن صحبت می‌کند، بیشتر از سطح یادگیری من، من در حال حاضر بسیار بیشتر از زمانی که این اتفاق می‌افتد آگاه هستم، اما به نوعی درک می‌کنم که چگونه این موضوع از نظر فیزیولوژیکی و ذهنی بر من تأثیر می‌گذارد، بنابراین به من کمک کرد تا  خیلی چیزها را به هم گره بزنید اولین چیزی که می خواهم به لیزا بگویم این است که از شما تشکر می کنم و متشکرم از سفر شما و تشکر از توانایی شما در انجام کار و به اشتراک گذاری آن با دیگران و من معتقدم هیچ حادثه ای در این مورد وجود ندارد.  دنیا و تصادفی نیست که با کار شما آشنا شده ام، زیرا می دانم که این کار مرا به خانه برمی گرداند به جایی که همیشه دوست داشتم [موسیقی]