- سلام به همگی؛  امروز می خواهم در مورد مسائل بابا صحبت کنم. من احساس می کنم که این اصطلاح بسیار پرت شده است. بسیاری از مردم، گاهی اوقات، الگوهای رفتاری بسیار خنده‌داری در مورد آن ایجاد کرده‌اند. و هنگامی که شخصی با یک مرد مسن قرار می گیرد، مردم ادعا می کنند که این کار را انجام می دهند زیرا "مشکلات بابا" دارند. یا اگر کسی از رابطه جنسی گاه به گاه لذت می برد، همان استدلال را بیان می کند. اما داشتن مشکلات بابا به چه معناست؟ آیا حتی یک چیز واقعی است؟ و اگر در حال مبارزه هستیم چگونه می توانیم بر آنها غلبه کنیم؟ حالا اول فکر می‌کنم مهم است که بدانم مسائل بابا یک بیماری روانی قابل تشخیص نیست و حتی اصطلاحی نیست که در هیچ یک از کلاس‌های روانشناسی یا دوره‌های آموزش مداوم من استفاده شده باشد. دلیل این امر به این دلیل است که هر "مشکلی" که ممکن است با مراقبان خود داشته باشیم. و وقتی می‌گویم مراقب‌ها، مانند مادر، پدرمان، یا حتی خاله، پدربزرگ و مادربزرگ، حتی پرستار بچه‌ها برای خیلی‌ها. همه آن مسائلی که می توانیم با آن افراد داشته باشیم در دلبستگی خلاصه می شود. بنابراین به جای اینکه این کشمکش ها را مسائل پدری بنامیم، باید واقعاً آنها را مسائل دلبستگی بنامیم، زیرا واقعاً همین هستند. و ناگفته نماند که وقتی مردم از این اصطلاح استفاده می کنند، مشکلات پدر، معمولاً به عنوان راهی برای به حداقل رساندن یا ساده کردن درد یا ناراحتی های گذشته شخصی انجام می شود. پس راستش من بزرگترین طرفدار این اصطلاح نیستم. حالا برای توضیح مختصر پیوست، اگرچه من یک ویدیو کامل در مورد آن دارم که اگر می خواهید بیشتر بدانید در توضیحات لینک خواهم کرد. اما به خاطر این ویدیو، فقط بدانید که چهار سبک دلبستگی وجود دارد: دلبستگی ایمن، اجتنابی ناایمن، دوسوگرای ناایمن و بی نظم. و اگر مراقبی داشتیم که وقتی گریه می‌کردیم می‌آمد و از نظر عاطفی ما را در حد نیاز حمایت می‌کرد، به گونه‌ای بزرگ می‌شدیم که وابستگی ایمن داشته باشیم. و در حالی که می‌توانیم تجربیاتی در زندگی خود داشته باشیم که بر نحوه تعامل ما با دیگران تأثیر می‌گذارد، در بیشتر موارد، وابستگی سالمی به دیگران خواهیم داشت. اگر مراقبی داشتیم که شاید اصلاً در کنار ما نبود، یا گاهی اوقات بود، اما به طور مداوم آنجا نبود، یا آنها سوءاستفاده می کردند. اگر هر کدام از این موارد ادامه داشته باشد، می‌توانیم یکی از سه سبک دیگر را داشته باشیم، که این امر باعث می‌شود که با بزرگ شدن، داشتن روابط سالم را برایمان سخت کند. زیرا صادقانه بگویم، ما نمی دانیم یک رابطه سالم چگونه به نظر می رسد. یا اگر بتوانیم به دیگران اعتماد کنیم که در کنار ما هستند. یا اینکه چگونه به تنهایی یا با دیگران احساس امنیت و آرامش داشته باشیم، زیرا برخی از ما بسته به اینکه چگونه نسبت به عدم تربیت صحیح والدینمان واکنش نشان می‌دهیم، می‌توانیم از تنهایی یا ترجیح دادن با دیگران بودن خود را تغییر دهیم . متأسفانه، وقتی صحبت از دلبستگی و تحقیقات والدین به میان می‌آید، بسیاری از آن‌ها بر روی مادران و نقش آنها در رشد ما تمرکز دارند. و البته، مهم است، اما پدرها نیز نقش مهمی دارند. وقتی بچه بودیم، چیزهای زیادی در مورد مرزها به ما می‌آموزند. وقتی نوبت به بازی می‌رسد، ریسک‌پذیرتر یا خشن‌تر هستند، به ما نشان می‌دهند که چه کارهایی را می‌توانیم و چه کاری را نمی‌توانیم انجام دهیم، یا اینکه با چه چیزی خوب هستیم و با آن مشکلی نداریم. آنها به ما کمک می کنند تا خطر، ترس را درک کنیم، و امیدواریم به ما یادآوری کنند که آنها آنجا هستند تا ما را بگیرند یا اگر زمین خوردیم ما را بلند کنند. پدران همچنین نقش یک عضو بالغ مرد خانواده را نشان می دهند. و این می تواند ما را بدون توجه به جنسیت ما تحت تأثیر قرار دهد. اگر ما خود را مرد بدانیم، پدرمان می‌تواند به ما نشان دهد که در موقعیت‌های خاص، مثلاً در محل کار، یا اگر ما در کنار یکسری پسران دیگر هستیم، مردها چگونه باید رفتار کنند. یا نحوه تعامل ما در روابط زنانه یا روابط عاشقانه، فقط به نام چند. و ما اغلب، بدون اینکه متوجه باشیم، می‌توانیم رفتار آنها را تقلید کنیم و متوجه شویم که درست مانند آنها رفتار می‌کنیم. رابطه ما با پدرانمان همچنین نقش بزرگی در عزت نفس و اعتماد به نفس ما ایفا می کند، زیرا مادران تمایل دارند، اما نه همیشه، مراقبت کننده تر، ثابت و نگهدار خانه باشند. و ما می توانیم آن را بدیهی بدانیم. آنها تمایل دارند بیشتر در اطراف باشند و حمایت و تقویت مثبت بیشتری ارائه می دهند، درست مثل اینکه گاهی اوقات پدرها راحت تر هستند. پدران نیز تمایل دارند بیشتر از خانه دور باشند. و می‌دانم، می‌دانم که بسیاری از اینها فوق‌العاده سنتی به نظر می‌رسد و خانواده همه این‌طور نیستند. اما برای بسیاری از ما، هنوز هم صادق است. پس سعی کن صدایم را بشنوی این همان چیزی است که تحقیق از آن پشتیبانی می کند و شاید نیاز به به روز رسانی داشته باشد، اما این چیزی است که ما تا کنون به دست آورده ایم. به هر حال، چون پدرها بیشتر از خانه دور می شوند، وقتی در اطراف هستند، بیشتر می توانیم به دنبال تایید آنها باشیم. بسیاری از بچه ها می توانند با این باور بزرگ شوند که اگر پدرشان را راضی کنند، او بیشتر در اطراف خواهد ماند. یا تایید او بیشتر از شاید مامان معنی دارد، زیرا او آن را آزادانه نمی دهد. و رابطه ما با پدرانمان می‌تواند بر روی جنسیت ما نیز تأثیر بگذارد، که می‌دانم حتی فقط گفتن آن، یک جور خجالت‌آور است، کمی ترسناک است، اما به هر حال شما به آن نگاه کنید، وجود دارد. اگر ما زن هستیم، رابطه ما با پدرمان اولین رابطه زن و مرد ماست. ما می‌توانیم آن را مرور کنیم، ببینیم چگونه کار می‌کند، یاد بگیریم که مردان چگونه هستند و شاید چه تفاوتی با ما دارند. شاید در چیزهایی که دوست دارند یا روش هایی که با هم ارتباط برقرار می کنند. این می تواند بر نحوه تعامل ما با مردان دیگر در زندگی آینده تأثیر بگذارد. زیرا پدر ما مانند نقشه ای است که از آن ترسیم می کنیم یا برنامه های زندگی جدید. اگر مرد باشیم همین طور است.  می‌توانیم به پدرمان نگاه کنیم تا ببینیم روابط مردانه چگونه است: مردان چگونه رفتار می‌کنند، چه می‌کنند ، چه نمی‌کنند، و غیره. پدران ما اولین نمونه و تجربه ما از بودن در کنار یک مرد بالغ هستند. و ما نمی توانیم چیزها را انتخاب نکنیم، به خصوص وقتی جوان هستیم. ما فرض را بر این می‌گذاریم که روشی که آن‌ها عمل می‌کنند این است که همه مردان چگونه عمل می‌کنند، رک و پوست کنده، زیرا ما بهتر از این نمی‌دانیم، درست است؟ و این بدیهی است که می تواند منجر به مشکلات زیادی شود. اما من فقط فکر می‌کنم قبل از اینکه تلاش کنیم برای غلبه بر مشکلاتی که در نتیجه ممکن است داشته باشیم، درک اینکه چگونه پدرانمان بر ما تأثیر می‌گذارند، مهم است. نگران نباشید. فقط به این دلیل که فکر می کنیم ممکن است مشکلات پدری داشته باشیم به این معنی نیست که باید برای همیشه با آنها زندگی کنیم. ما می توانیم بر آنها غلبه کنیم. و اولین قدم من در انجام این کار شناخت خود و افکارتان در مورد مردان است. ما نمی توانیم چیزی را که نمی فهمیم تغییر دهیم. پس شروع به توجه به افرادی کنید که دوستشان دارید و دوست ندارید. در مورد آن و چرایی آن کنجکاو باشید. شروع به تشخیص نحوه صحبت خود با خود کنید، به خصوص در رابطه با روابط با مردان. شاید شروع کنید به یادداشت برداری درباره نقشی که فکر می کنید مردان در زندگی شما ایفا می کنند. مرد بودن به چه معناست؟ یا کارهای خاصی وجود دارد که شما دوست دارید و نمی پسندید که بسیاری از مردان انجام می دهند؟ فقط کمی بیشتر روی روابط گذشته و حال خود با مردان و افکار یا باورهایی که در مورد آن دارید تمرکز کنید. این واقعا مفید خواهد بود و شما ممکن است چیزهای زیادی یاد بگیرید، که به خوبی به نکته دوم من منتقل می شود، یعنی اینکه ببینم آیا الگوهایی از نکته شماره یک ظاهر می شوند یا خیر. مطمئناً، ما می‌توانیم آن رابطه را داشته باشیم که خوب پیش نرفت. یا در نهایت آنها الکلی بودند و ما از آنها جدا شدیم یا دیگر با آنها دوست نبودیم. اما چه نوع روابطی را با مردان ادامه می دهیم؟ آیا ما دوستی های تکراری داریم که در آن همه تلاش می کنیم؟ شاید دوست پسری است که مدام ما را تحقیر می‌کند و به نظر می‌رسد که از هفت رابطه قبلی ما پنج نفر به این شکل بوده است. یا احتمالاً در کنار مردانی هستیم که از نظر عاطفی در دسترس ما نیستند. و ما این همه انرژی را بدون اینکه چیزی پس بگیریم در آنها صرف می کنیم. این را بررسی کنید و ببینید چه چیزی پیدا می کنید. در کار درمانی شخصی من، جستجوی الگوهای رابطه، چه خوب و چه بد، تغییردهنده ترین کاری بوده است که انجام داده ام. صادقانه به من کمک کرد که سریعتر از دوستی های مسموم خلاص شوم، زیرا من فوراً می شناسم. یا زمانی که بر اساس یک الگوی ناسالم عمل می کنم، سریعتر متوجه می شوم. و در کل، به من کمک کرد تا در روابطم شادتر باشم. حالا نکته سوم من کمی بیشتر پدرتان را بشناسید. میدانم؛  این ممکن است به این معنی باشد که ما باید از سایر اعضای خانواده درباره او بپرسیم که آیا او زنده نیست یا دیگر در اطراف نیست، یا فقط بگوییم که رابطه ما بهترین نیست. اما کنکاش در مورد اینکه آنها چه کسانی هستند یا بودند و حتی پدرشان چگونه بود، زیرا ممکن است الگوهایی بین آنها و پدرشان وجود داشته باشد. این می تواند به ما کمک کند تا بهتر بفهمیم آنها از کجا می آیند یا احتمالاً بیشتر متوجه شویم که چرا به همان شکلی که بودیم تحت تأثیر آنها قرار گرفتیم. فرقی میکنه؟ امیدوارم. زیرا بسیاری از کارهایی که در اینجا باید انجام دهیم همان چیزی است که من دوست دارم آن را کارآگاهی احساسی بنامم. از آنجا که کنجکاو بودن و یادگیری در مورد تاریخچه خانوادگی ما اغلب می تواند بیشتر از آنچه که فکر می کردیم ممکن باشد در مورد ما آشکار کند . چهارمین توصیه من این است که دوباره از خود پدری کنیم.  می دانم که همه شما از چنین اصطلاحاتی متنفرید. اما اگر با تحقیقات خود متوجه شدیم که پدرمان آنطور که ما نیاز داشتیم با ما سازگار نبوده یا از نظر عاطفی حمایت نمی کند ، خوب، آیا راهی وجود دارد که اکنون بتوانیم آن را به خود ارائه دهیم؟  آیا بالاخره می توانیم به آن موزه ای برویم که او همیشه قول می داد ما را به آنجا ببرد؟ یا به خودمان بیاموزیم که بالاخره چگونه دوچرخه سواری کنیم، یا ماهیگیری کنیم، یا هر یک از کارهای دیگری که همیشه روی او حساب کرده بودیم را انجام دهیم؟ بله، من می دانم که بد است که مجبور شویم این را به خودمان بدهیم، زیرا والدین ما در شغل خود بسیار بد بودند، اما خبر خوب این است که ما می توانیم این کار را انجام دهیم. و صادقانه به ما کمک می کند تا بهبود پیدا کنیم. پس کمی وقت بگذارید تا بفهمید چه چیزی از پدرتان نیاز داشتید و به آن نرسیدید، و سپس ببینید آیا راهی وجود دارد که بتوانید آن را به خودتان بدهید. و در نهایت به یک درمانگر مراجعه کنید. درمانگران عالی هستند، زیرا می توانند به ما کمک کنند چیزهایی را ببینیم که خودمان قادر به دیدن آنها نیستیم. وظیفه ما به عنوان درمانگر این است که الگوها را پیدا کنیم و به آنها اشاره کنیم تا شما هم بتوانید آنها را ببینید. درمانگرم به من کمک کرده تا الگوهای بسیاری را در زندگی‌ام ببینم، خوب و بد، و من برای همیشه از او سپاسگزار خواهم بود زیرا مطمئن نیستم که آیا هرگز به تنهایی متوجه آنها شده بودم یا خیر. بنابراین به دنبال دیدن یک درمانگر، چه به صورت آنلاین یا حضوری باشید، و احتمالاً سعی کنید یک درمانگر مبتنی بر دلبستگی پیدا کنید، این عالی خواهد بود. یا کسی که رفتار درمانی دیالکتیکی یا DBT زیادی انجام می دهد. و حتی صادقانه بگویم، همانطور که من در مورد آن فکر می کنم، حتی یک متخصص تروما نیز می تواند کمک کند. همه اینها چند راه خوب برای یافتن فردی است که آموزش و ابزار مناسبی برای کمک به شما برای غلبه بر این مسائل داشته باشد. و همچنین بدانید که شما کاملاً حق دارید بپرسید که آیا درمانگر شما روی مسائل دلبستگی کار می کند یا خیر، و چه آموزشی در این زمینه دارد. شما به آنها پول می دهید تا به شما کمک کنند. و این حق شماست که مطمئن شوید که آنها آموزش لازم برای انجام این کار را دارند. امیدوارم که برای شما مفید بوده باشد.  آیا تا به حال احساس کرده اید که با مشکلات پدر دست و پنجه نرم می کنید؟ آیا چیزی بیشتر از آن چیزی است که من در مورد آن صحبت کردم؟ فکر می‌کنید من چه چیزی را نادیده گرفتم، یا چه چیز دیگری به شما کمک کرده است که با این مسائل کار کرده‌اید؟ لطفاً در نظرات زیر به من اطلاع دهید تا دفعه بعد شما را ببینم.  خدا حافظ. (موسیقی ملایم)