سلام به همه و به این ارائه درباره شفای  کودک درون خوش آمدید.  نمونه‌هایی از رفتارهایی را که می‌توانند به کودک درون آسیب وارد کنند و تأثیرات آن ضربه روی کودک درونی را شناسایی می‌کنیم، سپس به بررسی مسائل اصلی که بسیاری از افراد دارای یک کودک درونی زخمی با آن‌ها مواجه هستند، می‌پردازیم و با کاوش در استراتژی‌ها به پایان می‌رسیم.  التیام بخشیدن به آن کودک درون، پس وقتی که کودکان زخمی یا آسیب دیده اند و نمی توانند آرامش پیدا کنند، اغلب به خوبی کنار می کشند، وقتی که این اتفاق می افتد، زخم به درستی بهبود نمی یابد یا باز می ماند و در بسیاری از مواقع اینجا هستیم، در مورد چه کسی صحبت می کنیم.  صحبت کردن در مورد زخم‌های عاطفی اما مهم است که بدانیم زخم‌های عاطفی به همان اندازه زخم‌های جسمی مشکل‌ساز هستند، وقتی وضعیت مشابهی در آینده ایجاد می‌شود، کودک هنوز راه مؤثری برای مقابله با آن ندارد و همچنان احساس ناامنی می‌کند، این ممکن است منجر به  ایجاد رفتارهای ناسالم برای جلوگیری از طرد شدن یا رها شدن و تلاش برای ایمن ماندن تا حد امکان متأسفانه بسیاری از اوقات افرادی که این رفتارهای آسیب زا را انجام می دهند مراقب هستند و این می تواند آشفتگی زیادی ایجاد کند زیرا کودک گیج می شود که این مراقب را دارد. قرار است از آنها محافظت کند و بدون قید و شرط آنها را دوست داشته باشد، اما آنها درگیر همه این رفتارهای آزاردهنده هستند، برخی از این رفتارها کناره گیری یا ترک فیزیکی یا احساسی اکنون گاهی اوقات می تواند به این دلیل باشد که مراقب یک مشکل سلامت روانی یا یک مشکل اعتیاد دارد   که می دانید  مواردی هستند که می‌توانند از حضور فیزیکی یا عاطفی مراقب جلوگیری کنند، اما کودک این را نمی‌فهمد و مهم است که به کودک کمک کنید تا آن را پردازش کند تا از ایجاد مشکل جلوگیری شود، اما در این شرایط، شما مراقب را می‌شناسید.  یا از نظر جسمی یا احساسی غایب است یا عمداً کنار می‌کشد، بنابراین اگر کودک آنطور که مراقب می‌خواهد رفتار نکند، ممکن است مراقب از خانه بیرون برود یا از نظر عاطفی کناره‌گیری کند و کودک را سرد کند و دو یا سه با او صحبت نکند.  روزها و کودک در آن مقطع زمانی بسیار مضطرب می‌شود، زیرا در مغز ابتدایی خود می‌دانند که برای زنده ماندن به این مراقب متکی هستند. سایر رفتارها شامل شرمساری و انتقاد کردن است، زمانی که کودک کارها را درست انجام نمی‌دهد، در حالی که کودک کارها را درست انجام نمی‌دهد.  زمانی که کودک مطابق با ایده‌آل‌ها و انتظارات مراقب او عمل نمی‌کند، بازخورد سازنده وجود دارد، اما وقتی این رفتار زمانی است که اطلاعات شرم‌آور و انتقادکننده است، به‌ویژه اگر کودک را تحقیر کند، ممکن است در مقابل افراد دیگر شرمنده و مورد انتقاد قرار گیرد.  مرتباً شرمنده و مورد انتقاد قرار می‌گیرند، بنابراین کودک احساس نمی‌کند که می‌تواند هر کاری را درست انجام دهد که باعث می‌شود از طرد شدن بترسند که باعث می‌شود از رها شدن ترس داشته باشند. سرزنش و مقصر دانستن رفتار دیگری است که می‌تواند به کودک آسیب برساند زیرا و این زمانی اتفاق می‌افتد که والدین او را سرزنش کنند. آنها احساس می‌کنند که شما می‌دانید این تقصیر شماست که من همیشه استرس دارم یا تقصیر شماست که من و پدرتان به جرم کودک از هم جدا شدیم.  سه هفته چیزهای زیادی وجود دارد که مراقبان می‌توانند بگویند که می‌تواند باعث شود کودک احساس کند که تقصیر اوست که اوضاع بد است و دوباره باعث ترس او از طرد شدن و رها شدن می‌شود.  شما فقط می خواهید مرا از دست بدهید مسخره کردن یا تحقیر کردن کودک به دلیل اشتباه کردن برای شکست یا حتی برای نشان دادن احساسات می تواند باعث شود که او احساس خودآگاهی کند و دستکاری کودک برای منافع خود نیز می تواند یک رفتار بسیار سمی باشد.  خیانت به کودک اگر آنها بگویند من در مراسم شما شرکت خواهم کرد و بعد حاضر نشدند و این فقط یک بار نیست  بلکه یک قول معمولی است که قول می دهم و به آن عمل نمی کنم یا  به شما بگویم که می‌خواهم چیزی را خصوصی نگه دارم، شاید کودک چیزی بسیار خصوصی را با مراقب خود در میان گذاشته است و سپس مراقب او می‌رود و آن را به همسایه‌ها می‌گوید و هر کس دیگری در خانواده که کودک احساس خجالت می‌کند خجالت می‌کشد. و بی اعتبار کردن احساسات کودک همچنین می تواند بسیار آسیب زا باشد، مراقبان مسئول کمک به کودکان هستند که یاد بگیرند چگونه احساسات خود را شناسایی کرده و تعدیل کنند و با شرایط زندگی کنار بیایند که ما با آن مهارت ها به دنیا نیامده ایم و زمانی که کودک نزد مراقبی می آید و احساسات خود را بیان می کند.  احساسات و مراقب آن را کوچک می‌کند و به آنها می‌گوید که بیش از حد واکنش نشان می‌دهند یا آنها را نادیده می‌گیرند یا آنها را مسخره می‌کنند، سپس کودک نه تنها احساس خودآگاهی می‌کند و از احساسات خود خجالت می‌کشد، بلکه هنوز نمی‌داند چگونه با این احساسات مقابله کند.  احساساتی که دارند   درهم‌تنیدگی نمونه دیگری از یک رفتار آسیب‌زا است و این زمانی است که مراقبان مرزهای عاطفی و ذهنی کودک را زیر پا می‌گذارند و به کودک می‌گویند که قرار است چه کاری انجام دهد قرار است بزرگ شود تا آن چیزی شود که دوست دارد.  آن‌ها آنچه را که احساس می‌کنند دوست ندارند و غیره و مهم نیست که کودک چه می‌گوید، مراقب بسیار اصرار دارد که تمام جنبه‌های زندگی کودک را هدایت کند و این بسیار مزاحم است و دوباره احساس می‌کند بسیار ناامن است زیرا پیامی که کودک دریافت می‌کند این است  افکار شما، احساسات و نیازهای شما مهم نیست، من به شما می گویم قرار است چه کاری انجام دهید و عشق مشروط هنگامی که یک مراقب از کودک محبت خود را دریغ می کند وقتی کودک رفتار مناسبی ندارد یا وقتی کودک کاری را که انجام نمی دهد  خواسته‌های مراقب بسیار مضر است زیرا دریغ از عشق مساوی است با رها کردن و طرد شدن بنابراین فکر کنید مراقبان شما از چه رفتارهایی استفاده کرده‌اند و اکنون به چه روش‌هایی از آنها استفاده می‌کنید و ممکن است به این فکر کنید که من نمی‌خواهم چه چیزی را می‌آموزیم. و اگر مراقبان شما به روش خاصی پاسخ دادند، به عنوان مثال، اگر یکی از مراقبان شما هر زمان که به راه خود نرسید، هجوم آوردند یا اگر مراقبان شما هرگز در مورد احساسات صحبت نکردند و احساسات یکدیگر را باطل نکردند، ممکن است آن رفتارها را انتخاب کرده باشید.  چون اینها تنها مواردی بودند که اکنون به شما آموزش داده شده است، می‌توانید رفتارهای دیگری را یاد بگیرید، اما مهم است که تشخیص دهید کدام الگوهایی را دارید که کدام الگوهای پیش‌فرض را دارید  که از خانواده اصلی خود آموخته‌اید که آموخته‌اید تا به شما کمک کند ایمن بمانید. لزوماً به این معنی است که این یک الگوی رفتار سالم است، بنابراین مهم است که آن موقعیت‌هایی را که در آن این اتفاقات برای شما اتفاق می‌افتد، بررسی کنید.   یک روز به خانه آمدی و به مراقب خود درباره جدایی با اولین عشق خود می‌گفتی و می‌دانی که کاملاً غرق شده و ویران شده‌ای که می‌دانی که اکثر مردم وقتی از اولین عشق خود جدا می‌شوند انجام می‌دهند و مراقب آن را نادیده گرفته یا آن را به حداقل رسانده است.  و گفت اوه این عشق توله سگه میدونی فقط نادیده بگیر فردا خوب میشی یا هرچیزی که اونا میگفتن اما تو رو جدی نگرفتن احساساتت رو تأیید نکردن کمکت نکردن بفهمی خوب با چیکار کنم  این شما توپ چرخان از احساسات را می شناسید پس احتمالاً احساس بسیار ناامن و از نظر عاطفی رها شده اید بنابراین سؤال این است که ترجیح می دهید آنها چه کاری انجام دهند و تصور کنید که آنها به درستی پاسخ دهند   و این به شما سرنخ هایی درباره نحوه پاسخ دادن به خودتان می دهد پس چه زمانی  وقتی احساس می‌کنید در زمان حال احساس می‌کنید که انگار این توپ عظیم از احساسات چرخان را دارید، چه می‌توانید به خودتان بگویید چگونه می‌توانید این احساسات را تأیید کنید و چگونه می‌توانید با آن مقابله کنید.  زیرا در نهایت احتمالاً مجبور خواهید بود کاری را انجام دهید که ما آن را تربیت مجدد کودک درونی زخمی می‌نامیم که یاد گرفته چگونه با دیگران بر اساس آنچه باید انجام می‌دادند تا در امان بمانند.  هر چهره ای که فکر می کردند می تواند آنها را پذیرفته باشد، بنابراین آنها مانند یک آفتاب پرست کوچک بودند و انرژی زیادی صرف کردند فقط سعی کردند شخصی باشند که دیگران می خواستند باشند. آنها از اصیل بودن ممکن است در روابطی که در دوران کودکی بودند حسادت یا انتقاد کنند و  ممکن است احساس ناامنی داشته باشند و وقتی افراد ناامن هستند گاهی نسبت به دیگران حسادت و انتقاد می کنند تا  مطمئن شوند که برای دیگران ارزشی بیشتر از آنها قائل نمی شوند.  بنابراین من به همه ایرادات شما اشاره می کنم فقط برای اینکه مطمئن شوم که مادر می داند که شما هم ناقص هستید، آنها ممکن است کمال گرا باشند ممکن است یاد گرفته باشند که اگر همه چیز را عالی انجام دهند، شاید فقط شاید عشق و پذیرش را دریافت کنند.  از جانب مراقب خود، ممکن است بیش از حد با آن خود غیراصولی مطابقت داشته باشند، شما می‌دانید که هر کاری را که مراقب می‌خواهد انجام می‌دهند و در روابط بزرگسالان می‌دانید که این کار را انجام می‌دهند، بیش از حد با اراده‌ها و هوی‌های مهم خود مطابقت دارند.  در غیر این صورت، حتی اگر بر خلاف خواسته آنها باشد، احساسات را انکار می کنند یا پنهان می کنند یا پرخاشگر منفعل هستند، ممکن است این پیام را دریافت کرده باشند که بیان احساساتشان بی خطر نبود،   زیرا تحقیر می شوند.  احساسات خود را بیان می‌کنند تا ممکن است آنها را انکار کنند، ممکن است آنها را پنهان کنند یا ممکن است با حالت تهاجمی منفعل ظاهر شوند، جایی که به جای اینکه بگویند واقعاً احساسات من را جریحه دار کرده است، ممکن است بگویند نه اشکالی ندارد، همه چیز خوب است شما می توانید از طعنه بگویید که همه چیز خوب نیست  اما آن‌ها خیلی می‌ترسند که واقعاً بگویند بله، هر اتفاقی که افتاد واقعاً احساسات من را آزار داد اگر در خانه هرج و مرج زیاد بود یا هرج و مرج در روابطی که ممکن بود مجبور بودند نقش پدر را بر عهده بگیرند، ممکن است فیلمنامه پدر و مادر توسعه‌یافته داشته باشند.  والدین و همچنین کودک چون والدین نیازهای عاطفی آنها را برآورده نمی کردند والدین نیازهای آنها را برای عشق برآورده نمی کردند بنابراین آنها مجبور بودند هر دو رابطه را فقط  برای زنده ماندن انجام دهند زیرا آنها اساساً در انزوا زندگی می کردند حتی با وجود اینکه در آن زندگی می کردند.  خانه‌ای پر از افراد دیگر ممکن است مجبور بوده‌اند همیشه وانمود کنند که قوی هستند زیرا نشان دادن احساسات نشان‌دهنده ضعف یا نیاز به چیزی در خانواده‌شان دلسرد شده یا حتی مورد تمسخر قرار گرفته است،  اگر مرتباً با موقعیت‌هایی مواجه می‌شوید که در آن قرار دارید، ممکن است به خوبی بی‌اعتماد باشند.  مسخره شده رد شده مسخره می شود باطل می شود، بله، احساس امنیت سخت است، سخت است اعتماد به اینکه دیگران مهربان خواهند بود و   شما را دوست خواهند داشت و می پذیرند.   آموخته‌اند که در روابط قبلی‌شان کنترل یا کناره‌گیری کنند، اگر کنترل نداشتند، اگر کامل نبودند، اگر نمی‌دانستند، آیا می‌دانی همه چیز به نوعی مشخص شده است، پس ناامن بود، بنابراین بهتر بود از آن خارج شویم و در بزرگسالی  در بسیاری از مواقع افراد ممکن است به همان شکلی واکنش نشان دهند که یا کنترل کامل رابطه و آنچه را که در حال رخ دادن است در دست دارند یا طعمه‌ها را قطع می‌کنند و فرار می‌کنند و در نهایت ممکن است روابط قبلی را انجام دهند، بنابراین اگر قبلاً در تعامل بوده‌اند.  زمانی که وارد یک رابطه می‌شوند، ممکن است به شیوه‌ای خاص با مراقب اصلی‌شان آن شیوه تعامل را در پیش بگیرند و آن را روی دیگران مهم خود نشان دهند، بنابراین ممکن است آن رابطه قدیمی ناکارآمد را تکرار کنند که افراد دارای کودکان درونی زخمی معمولاً دارای دلبستگی‌های ایمن با عزت نفس پایین هستند. روابط به ما کمک می کند تا عزت نفس خود را بسازیم اگر کودک هرگز امنیت   پذیرش تأیید صحت عشق بی قید و شرط را تجربه نکرده باشد، بله، احتمالاً در نگاه کردن به خود و رفتن به خود مشکل خواهند داشت. با من باش آنها ممکن است در تنظیم عاطفی مشکل داشته باشند همانطور که گفتم ما با آن مهارت متولد نشده ایم برای تنظیم احساساتمان باید بتوانیم آنها را تعریف کنیم وقتی احساس کنیم که می توانند برای بیرون آمدن از خود تنظیم کنند.  از حالت پیش‌فرض جنگ یا پرواز و زمانی که در ذهن عاقل خود هستیم، می‌توانیم مهارت‌ها را توسعه دهیم یا مهارت‌هایی برای مقابله با آن موقعیت‌ها داشته باشیم.  ما یاد می‌گیریم که وقتی در زمین بازی هستیم و کسی نسبت به ما بد می‌کند و به سراغ مراقب خود می‌رویم و آنها به ما کمک می‌کنند آرام شویم و به ما کمک می‌کنند تا بفهمیم چه کنیم، می‌دانید که بخشی از آن رابطه ایمن است که بخشی از آن فرآیند یادگیری است. کودک درونی زخمی ممکن است همچنان تفکر قطبی داشته باشد متأسفانه و ما در یک ثانیه در مورد این موضوع صحبت خواهیم کرد.    آنها عمدتاً در آن شبکه جنگ یا گریز حالت پیش‌فرض فعالیت می‌کنند، زیرا احساس ناامنی می‌کنند و احساس اضطراب می‌کنند، بنابراین وقتی شما در حالت جنگ یا گریز هستید، دائماً در حالت جنگ یا گریز هستند در ذهن عاقل شما نیستید، وارد نیستید، بیایید همه احتمالات را بررسی کنیم، جنگ یا گریز به شدت قطبی می شود که فکر می کند من یا امن هستم یا ناامن، ممکن است انگیزه پایین به دلیل ترس از شکست وجود داشته باشد. چرا باید هر کاری را امتحان کنم زیرا هر بار که سعی می‌کنم به تمسخر می‌خندم یا به هر حال طرد می‌شوم، ممکن است از رها شدن می‌ترسند یا فقط معمولاً سطح بالایی از اضطراب دارند زیرا دنیا مکانی خصمانه بسیار ترسناک به نظر می‌رسد و ممکن است آنها رفتارهای مقابله‌ای و بین فردی مراقب را درونی کرده باشند. بنابراین، همانطور که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم، ممکن است آموخته باشند که نحوه تعامل مراقب خود را می‌دانید، آنها ممکن است این رفتارها را درونی کرده باشند، بنابراین اکنون چندین بار شروع به استفاده از آن رفتارهای مشابه در روابط بزرگسالان کرده‌اند. تنظیم هیجان و رشد مهارت‌های بین فردی کودک در  سن تروما یا آس‌ها، بنابراین اگر کودک نوجوان نیست، اما کاملاً مشخص فکر می‌کند و اگر در این مقطع زمانی احساس ناامنی کند، ممکن است در حالت پیش‌فرض جنگ یا گریز گیر کند. که مانع از یادگیری مؤثر مهارت‌های مقابله‌ای جدید می‌شود که کودک احساس ناامنی می‌کند و این امر باعث تقویت ارتباط بین آمیگدال و شبکه حالت پیش‌فرض هنگام برجستگی در یک شبکه حرکتی می‌شود.   تجربه‌های تهدیدآمیز باعث می‌شود که دوباره به دعوا یا کک پاسخ دهد و فرد شروع به واکنش در ذهن عاطفی خود بر اساس آن طرح واره قدیمی می‌کند.   مسائل اصلی که فرد باید کنترل داشته باشد ناتوانی در اعتماد به مسئولیت و کمال‌گرایی تحمل بالای رفتار    نامناسب گاهی اوقات به نام نادیده گرفتن نیازهای خود در صورت عدم اصالت یا ناتوانی در احساس راحتی در گفتن به مردم احساس یا بودنشان اصیل بودن نامیده می‌شود.  و تکانشگری شاید آنها نوار را تا آخر پخش نمی‌کنند، بنابراین وقتی اتفاقی می‌افتد فرار می‌کنند، از هم جدا می‌شوند و فقط طعمه را می‌برند به جای اینکه آن را تا آخر پخش کنند و بگویند این چیست که من واقعاً این را می‌خواهم.  برای حل هر یک از این رفتارها یا هر یک از این مسائل، مهم است که به آنها نگاه کنید و از خود بپرسید چگونه این به شما کمک کرد در گذشته ایمن بمانید، چگونه نیاز به کنترل به شما کمک کرد ایمن بمانید نتیجه چه چیزی است  شما بر اساس آنچه تجربه کرده‌اید تجربه کرده‌اید که چگونه این نیاز را در شما ایجاد کرد که اکنون کنترل داشته باشید و زمانی که نیاز شما به کنترل ایجاد می‌شود وقتی شروع به احساس می‌کنید که باید کنترل‌کننده باشید، اکنون کاملاً ضروری است. برای ایمن نگه داشتن شما یا آیا از پیام‌های قدیمی رفتار می‌کنید روش‌های قدیمی واکنش آیا از دیدگاه آن کودک در مقابل دیدگاه بزرگسالان عمل می‌کنید، بنابراین به هر یک از این رفتارهایی که ممکن است برای کمک به شما در ایمن ماندن ایجاد شده‌اند نگاه کنید و به این سؤالات پاسخ دهید.  خودتان سایر مسائل اصلی نتیجه مستقیم احساس ناامنی است و می‌تواند ترس از رها شدن احساس غم و اندوه عزت نفس پایین بی نظمی و افسردگی و اضطراب   باشد، بنابراین مهم است که فکر کنید این مشکل چگونه در نتیجه احساس ناامنی ایجاد شده است. این که احساس ناامنی باعث ترس شما از رها شدن می شود و ما به نوعی در مورد این صحبت کردیم که قبلاً وقتی بچه ها احساس ناامنی می کنند وقتی احساس نمی کنند که مراقبانشان قرار است آنها را دوست داشته باشند، آنها را می پذیرند، در این صورت ممکن است بترسند که این کار را انجام دهند.  رها شوید چگونه می توانید به فرزند درونی خود کمک کنید تا احساس اعتبار و امنیت کند، بنابراین وقتی کودک درونی شما شروع به ترس از رها شدن کرد و شاید شما در یک رابطه هستید و احساس می کنید که احساس ناراحتی در دل خود دارید و اینطور هستید.  این بد خواهد بود که این شخص آماده رفتن برای ترک کردن می‌شود، وقتی شما شروع به داشتن این ترس‌ها می‌کنید، به دیگران پیام می‌دهند، چگونه می‌توانید   به فرزند درونی خود کمک کنید تا احساس اعتبار و امنیت کند و متوجه شوید کلمه‌ای که من مدام می‌گویم اول تأیید می‌شود حتی اگر اینطور نباشد.  اتفاقی که می افتد این همان احساسی است که کودک احساس می کند، بنابراین مهم است که آن کودک درونی را تأیید کنید و توجه داشته باشید که بسیار خوب، من به این احساس در شکم خود توجه می کنم، دارم تشخیص می دهم که اهدای درونی من در حال حاضر بسیار ناامن است یا می ترسم که ممکن است باشم  رها شده باشه، پس تأیید کردید که این احساس  شما است، اکنون چه کاری باید انجام دهید تا ایمن بمانید اولین قدم در بهبود ایجاد ایمنی است ما نمی‌توانیم شروع به تجربه یا کاوش این زخم‌ها کنیم تا زمانی که احساس امنیت کنیم، یعنی شما خواهید داشت  برای احساس امنیت با خود در زمانی که شما باید احساس امنیت کنید اگر احساسی داشته باشید اگر آن کودک درونی شروع به بیرون آمدن کند و بگوید من مضطرب هستم یا عصبانی هستم این احساس توسط شما بالغ نخواهد شد. که می‌گوید من برای این کار وقت ندارم در حال حاضر شما در حال پر کردن آن هستید  می‌دانید که خارج از کنترل آن، فرزند درونی شما نیاز دارد بداند که شما آن را جدی می‌گیرید ما این کار را با ایجاد یک پیوست ایمن با خودتان این همان دلبستگی است که می‌خواهید در نهایت با افراد دیگر ایجاد کنید، اما ابتدا باید آن را با آن کودک درونی ایجاد کنید.   آیا دارید آن را تأیید می‌کنید، آن را تأیید می‌کنید، نمی‌گویید درست یا غلط است، فقط می‌گویید این گونه است که صمیمیت درونی کودک را احساس می‌کنید ارتباطی برای تلاش برای درک دیدگاه کودک به محض اینکه آن احساس را تأیید کردید   بگو که می‌دانی من در حال حاضر احساس اضطراب می‌کنی حالا به من کمک کن صمیمیت را بفهمم زمانی است که می‌گویی   به من کمک کن بفهمم چرا اینطور احساس می‌کنی کنجکاو هستم به من کمک کن بفهمم چه چیزی باعث می‌شود تیک تیک بزنی و این صمیمیت است که به کودک اجازه می‌دهد به اشتراک بگذارد و  آسیب پذیر باشید امنیت و مرزها مهم است ایمنی برای آن کودک ایجاد کنید، بنابراین وقتی شروع به عمل در خود بزرگسال خود می‌کنید، در واقع از آن کودک محافظت می‌کنید شاید با مراقب خود در تعامل هستید و مراقب شما شروع درگیر شدن در برخی از آن رفتارهای قدیمی سرزنش کردن را شرمنده می‌کند.  دستکاری کنید و متوجه آن می‌شوید و شروع به احساس اضطراب می‌کنید، شروع به احساس عصبانیت می‌کنید، این همان کودک درونی است که دوباره بیرون می‌آید و مهم است که آن کودک درونی را تأیید کنید و متوجه شوید که احساستان را تأیید کنید، مراقب آن باشید و سپس مرزهای سالمی را تعیین کنید.  چون شما بزرگتر باید سدی را ایجاد کنید که باید محافظ کودک شما باشد، بنابراین شما حد و مرزهایی را تعیین می کنید و می گویید این اشکالی ندارد، من به شما اجازه نمی دهم اینطور با من رفتار کنید یا به آنها اجازه دهید بدانند که شما احساسات من را جریحه دار کرده اید. آیا این یک مرز تعیین کرد واقعیت داشت همه این کارها را انجام دهید تا صدایی به آن کودک درونی بدهید که اکنون نیز بخشی از بزرگسال شماست   اگر آنها به شما عادت نداشته باشند، خیلی اوقات در خانواده ها و روابط آسان نیست.  اگر آنها به واقعی بودن شما عادت ندارند، حد و مرزها را تعیین کنید، در این صورت کمی عقب نشینی خواهید داشت، بنابراین مهم است که آن را تشخیص دهید و خودتان را آماده کنید و کودک درونی را برای آن آماده کنید که می دانید اگر این کار را انجام دهیم، اگر احساسات خود را بیان کنیم، مهم است. واقعاً عصبانی شوید با این حال می دانید باید به او زمان بدهیم تا این موضوع را پردازش کند، ما می‌توانیم از خودمان محافظت کنیم، اکنون به او متکی نیستیم، نه اینکه می‌خواهیم رها شویم یا طرد شویم، اما مهم است که بدانیم وضعیت چگونه در شرایط متفاوت است.  زمان حال در شرایط کنونی اکنون که یک بزرگسال هستید   در مقایسه با زمانی که پنج و شش هفت هشت ساله بودید، ثبات و قابل پیش بینی بودن مهم است   به طور مداوم مراقب خود باشید نه نادیده گرفتن و به حداقل رساندن احساسات درونی کودک خود گاهی اوقات به دلیل اینکه خیلی مشغول هستید و  با توجه به مواقع دیگر درست مانند شما اگر واقعاً کودک پوست و استخوان را در زندگی واقعی می‌شناسید، وقت می‌گذارید و نیازهای آن کودک را برطرف می‌کنید و مهم است که این کار را برای تشویق و پرورش کودک درونی‌تان برای خود کارآمدی انجام دهید. یک دلبستگی ایمن به کودکان کمک می‌کند یاد بگیرند که بیرون رفتن از آن منطقه امن امن است و اگر موفق نشدید، بازگردید، ما متوجه می‌شویم که چگونه خودتان را بلند کنید و می‌دانید دوباره تلاش کنید، اما بیرون رفتن بی‌خطر است و  چیزهای جدید را امتحان کنید، چون گاهی موفق خواهید شد و این تشویق و پرورش برای خودکارآمدی واقعاً مهم است، این است که شما احساس اضطراب خواهید کرد، حتی اگر وقتی آن منطقه آسایش را ترک می‌کنند، همه احساس اضطراب می‌کنند، حتی اگر کودک درونی زخمی نداشته باشند. و مهم است که اذعان کنید که چون فرزند درونی شما فریاد می‌زند، این کار را انجام ندهید، این کار ایمن نیست زیرا هرگز از طرف مراقبین حمایت و تشویق مجدد دریافت نکرد، باید برای کمک به کودک درونی در مقابله و حل مشکل پاسخگو باشید. ممکن است کودک درونی بخواهد برای غلبه بر همه عصبانیت‌ها عصبانیت کند و اذعان کند که مشکلی نیست، اما مهم است که به کودک درون کمک کنیم تا به خوبی یاد بگیرد راه بهتری برای کنار آمدن با این مشکل چیست صداقت برای احساس احساسات و غم و اندوه از دست دادن  اجازه دادن دوباره به آن کودک را می‌دانید وقتی به مردم اجازه می‌دهیم اصالت داشته باشند، می‌توانند همان باشند که هستند و می‌توانند احساسات و افکار خود را بیان کنند که می‌دانید با بازگشت به اوج ما تأیید می‌کنیم   به یاد می‌آورم وقتی بچه‌هایم کوچک بودند، زیرا ما  قبلاً به آن آهنگ‌ها زیاد گوش می‌دادم اوم، در خیابان‌های مختلف سیسمونی و هر چیز دیگری ، اما یادم می‌آید زمان‌هایی را به یاد می‌آورم که فقط نیمی از راهرو سر کار می‌پریدم و در حال خواندن گوبر  نخود فرنگی می‌خواندم، می‌دانی که این درون کوچک من بود. نخود و این همان چیزی بود که من معتبر بودم اما همچنین به فرزند درونم اجازه می دادم بیرون بیاید و از آن خجالت نمی کشیدم، مثل هی می دانید که همه باید از آن لذت ببریم و عشق بی قید و شرط به تقویت آن کمک می کند.  عزت نفس شما و فرزند درونتان که آن کودک را دوست دارید به آن نگاه می کند و فکر می کند و می گوید شما می دانید چه کودک خوبی هستید، ممکن است اشتباهاتی مرتکب شده باشید، حتی در بزرگسالی که ممکن است انجام داده باشید کارهایی که ممکن است انجام داده باشید.  انتخاب‌هایی که ایده‌آل نبودند، اما شما به عنوان یک انسان دوست‌داشتنی هستید وقتی پریشانی را تجربه می‌کنید، بررسی کنید که آیا این از طرف کودک درونی شما است یا بزرگسالی که شما    و به کودک درون اطمینان دهید که این را دارید. ترسناک است اما من این را دارم من سپر شما هستم. من اینجا با شما هستم، این کار را با هم انجام خواهیم داد.   حالتی که کودک در حال دعوا یا فرار است و شما از حالت پیش‌فرض او واکنش نشان می‌دهید که بر اساس مهارت‌هایی است که او داشت، بنابراین شما براساس مهارت‌های هشت ساله به جای مجموعه مهارت‌های ۲۸ ساله رفتار می‌کنید. ممکن است متوجه شوید که در محل کار شما می‌توانید رفتارهای متفاوتی داشته باشید، اما زندگی شخصی‌تان بسیار متفاوت است. به این دلیل است که شبکه پیش‌فرض شما با طرح‌های متفاوتی برای کار و روابط شخصی زمانی که کودک بودید، برنامه‌ریزی شده است، زمانی که این آسیب را تجربه می‌کردید. روابط دوستانه خانواده که مجموعه خاطرات و قوانین خاص خود را دارد که همراه با آن است، این نحوه عمل شماست این است که باید پیش‌بینی کنید  و غیره  و محرک‌های بسیار متفاوتی در محل کار وجود دارد که درگیر می‌شوند، بنابراین شما اساساً با دو شبکه مختلف کار می‌کنید و وقتی سر کار هستید بزرگسالی که درگیر هستید اغلب شروع به تشخیص اینکه چه زمانی کودک درونی شما در حال ظهور است و بسیاری اوقات می‌توانید  به این توجه کنید چون به جای یک بزرگسال مانند یک کودک رفتار می کنید و منظورم این است که می دانید گاهی اوقات یک دقیقه سرگیجه بودن می تواند سرگرم کننده باشد اما اگر عصبانی هستید، احتمالاً فرزند درونی شما بیرون می آید، بررسی کنید چرا بدون قضاوت می‌دانید که چرا در حال حاضر در حال تحریک هستم که چه اتفاقی می‌افتد چگونه می‌توانید آن کودک را تأیید کنید و به آن پاسخ دهید تا به محض تأیید اعتبار کودکان احساس امنیت کنند و احساس امنیت کنند اغلب به طور قابل توجهی تنش را کاهش می‌دهند.  شما برای تأیید اعتبار و پاسخ به آن کودک روش دیگری برای گفتن این کار این است که اگر کودک شروع به تشدید تشدید کند و احساس اضطراب از نظر ارزیابی کند، این کار را انجام می‌دهید.  آنها را  از مراقبان خود یاد بگیرید آیا آنها به شما کمک کردند در جوانی ایمن بمانید، آنها هنوز تلاش می کنند تا شما را ایمن نگه دارند تا از صدمه دیدن یا احساس آسیب پذیری یا طرد شدن شما جلوگیری کنند، در عوض اگر تمایل به فریاد زدن یا پرتاب کردن چیزها دارید، ترجیح می دهید چه کاری انجام دهید.  یا فرار کنید یا بخوابید یا هر کاری که انجام می‌دهید به نظر نمی‌رسد مفید باشد وقتی متوجه شدید که  ترجیح می‌دهید چه کاری انجام دهید. باید کنترل داشته باشید و وقتی آنها با شما موافق نیستند بسیار عصبانی می‌شوید و می‌خواهید نحوه پاسخ‌تان را تغییر دهید، می‌خواهید بتوانید قاطعانه‌تر و کمتر تدافعی پاسخ دهید، سپس به چندین بار فکر کنید که چه زمانی با تهاجمی پاسخ داده‌اید و آن را تکرار کنید.  وضعیتی که در ذهن شما وجود دارد، اما این بار پاسخ دادن به روشی که دوست دارید پاسخ دهید، تصور کنید که خودتان آن را به روشی جدید انجام می‌دهید و مکرراً خودتان را در حال انجام آن تصور کنید، هر چه بیشتر تصور کنید که این کار را انجام می‌دهید، آن شبکه‌های عصبی قوی‌تر هستند که وقتی شروع به انجام آن می‌کنید، فعال می‌شوند.  با وضعیت مشابهی مواجه شوید بنابراین اگر زیاد تمرین کرده اید، در نهایت وقتی کسی با شما مخالف است به جای اینکه وارد حالت مبارزه یا فرار شوید، آن طرحواره جدید را درگیر خواهید کرد، آن قانون جدید برای نحوه پاسخ دادن در مورد آنچه که توسعه نداده اید یا به عنوان دریافت نکرده اید فکر کنید.  یک کودک راه دیگری برای گفتن این است که کودک درون شما از چه چیزی عصبانی است، هنوز درباره چه چیزی خرخر می کند و چگونه می توانید به او کمک کنید آن فقدان را غمگین کند یا آن کوچکی که شامل پردازش غم و اندوه شما می شود و گفتن آن آسان تر از انجام دادن شما است. گذراندن مراحل انکار گاهی عصبانی می‌شوند، پذیرش و بخشش افسردگی و برخی از افراد واقعاً وقتی من می‌گویم بخشش خشمگین می‌شوند و از شما می‌خواهم که بخشش را به عنوان یک بازی قدرت در نظر بگیرید.  می‌گوید   چه اتفاقی افتاده است، نمی‌توان آن را تغییر داد، من تصمیم می‌گیرم که تمام انرژی‌ام را ادامه ندهم، از اینکه تصمیم می‌گیرم دیگر انرژی خود را به تو ندهم، انتخاب می‌کنم که دیگر انرژی خود را در آن موقعیت ندهم. چیزهای دیگری هم دارم که می‌توانم از آن برای جلوگیری از سوگواری استفاده کنم، اگرچه می‌تواند شامل عدم تمایل به رویارویی با واقعیت‌ها یا از بین بردن توهم باشد. گاهی اوقات مردم می‌خواهند وانمود کنند که در دوران کودکی کتاب داستانی داشته‌اند که در واقعیت احتمالاً اینطور نبوده است.  خودشان را متقاعد کنند که واقعاً عالی بود، بنابراین ممکن است نخواهند غصه بخورند، ممکن است بخواهند خیلی عمیق نگاه نکنند زیرا می‌ترسند که پرده را باز کند، ممکن است از اینکه وقتی شروع به پردازش غم و اندوه می‌کنند غرق شوند. شما از غرق شدن می ترسید مشاوران و و کشیش ها واقعاً در کمک به شما در پردازش غم و اندوه ماهر هستند همچنین ممکن است از طرد شدن یا رها شدن بترسند اگر شروع به پردازش غم و اندوه خود کنند و شروع به تغییر کنند و شروع به تبدیل شدن به شخصی کنند که می خواهند باشند و اعتبار آن را تأیید کنند.  کودک درونی آنها ممکن است ترس داشته باشند که مراقبانشان آنها را رها کنند برخی از رفتارهایی که می بینیم افراد هنگام تلاش برای جلوگیری از این روند غم و اندوه انجام می دهند شامل انکار فقط تلاش برای باور اینکه این یک کابوس بوده است، می دانید که واقعاً اتفاق نیفتاده است والدین من  واقعاً آدم‌های دوست‌داشتنی و دلسوز بودند و سعی می‌کردند داستان‌هایی بسازند که سعی می‌کردند توضیح دهند یا بهانه بیاورند برای اینکه چرا اتفاقات رخ داده است یا تمام تقصیرهایی را که می‌دانید قبول می‌کردند اگر من بچه بهتری بودم یا این که من بودم والدینم مجبور به انجام این کار نمی‌شدند.  اشتباه از اینکه این اتفاق افتاده است استراتژی‌های دیگر احترام گذاشتن و ادغام کودک درونتان نه فقط   زمانی که در مضیقه است.  انجام دهید      حق انتظار داشتن رفتارهای خاصی از مراقبان خود را دریافت می کنید آن را به آرامی بگیرید و کنجکاو باشید تغییر هرگز آسان نیست بنابراین شروع به ایجاد تغییرات آهسته شروع به آزمایش کنید   به آرامی واقعاً روی ایجاد آن رابطه پایه ایمن و ایمن با فرزند درونی خود کار کنید بعضی اوقات کنجکاو باشید وقتی به نظر می رسد خراب است یا نمی دانید چرا احساس خاصی دارید نه قضاوت کننده، کنجکاو نگویید من نباید اینطور احساس کنم بگویید چرا اینطور احساس می کنم کمک کنید  من درک می‌کنم که کودک درونت و خود بزرگسالت را به خاطر کارهایی که انجام داده‌ای ببخش، شاید روابط را خراب کرده‌ای، شاید بارها فرار کرده‌ای و باعث غم و اندوه و ناراحتی والدینت شده‌ای. بخش‌هایی که تقصیر شماست، می‌دانید آن‌ها هر کدام را می‌دانید، می‌دانید که تصمیم گرفتید آن کار را انجام دهید، اما به یاد داشته باشید که در هر شرایطی به ندرت صد در صد مسئولیت بر دوش یک نفر باشد، مخصوصاً وقتی در مورد کودکان صحبت می‌کنیم.  وقتی در مورد کودکان صحبت می‌کنیم، می‌دانید که مهم است به عوامل دیگری توجه کنید و چه کسی مسئولیت پشیمانی آن را بر عهده دارد.  احساس بدی که شما این کار را انجام دادید که سالم است نگه داشتن آن پشیمانی نه چندان سالم احساس آن که به شما می گوید کاری را انجام دادید که از آن راضی نیستید و نمی خواهید دوباره آن را درست انجام دهید پس برای اصلاح چه کاری می توانید انجام دهید  شاید شما فقط از آن درس بگیرید تا دیگر تکرار نشود شاید لازم باشد که اصلاح کنید بستگی به موقعیت دارد و سپس چهارمین r مخفف انتشار است هنگامی که تشخیص دادید مسئولیت را بر عهده گرفته است احساس ندامت کردید هر طور که می توانید آن را اصلاح کرد تا انجام نشود  دوباره تکرار نشود و آن را رها کن و این دوباره گفتن از انجام آن آسان‌تر است، اما بعد از اینکه جبران کردی، گروگان نگه داشتن خود در برابر آن غیرمنصفانه است و مانع از حرکت به جلو می‌شود. هر فردی درونی دارد.  کودک، ما بزرگ می‌شویم، اما آن خاطرات هنوز بخشی از ما هستند و آن خاطرات آسیب‌دیده، آن خاطرات زخمی، معمولاً پشت سر می‌مانند و مرتباً به ما می‌گویند که دنیا مکانی ناامن است، وقتی کودک درونش زخمی یا آسیب دیده است و می‌تواند  آرام نشوید، اغلب کنار می‌رود و آن زخم باز می‌ماند. اولین قدم ایجاد یک محیط امن بدون قضاوت برای کودک درونی است تا  اصالت داشته باشد. احساسات آن‌ها را تأیید می‌کنید و به آن‌ها کمک می‌کنید ثانیاً رفتارهای درونی کودک را شناسایی کنند و چه چیزی این رفتارها را تحریک می‌کند، چه کنترل‌کننده یا انتقادی یا به‌طرقی رفتار کردن، شما می‌دانید هر چه باشد.  اگر کسی با شما مخالفت می‌کند، اگر از رها شدن می‌ترسید، اگر احساس آسیب‌پذیری می‌کنید، شروع به شناسایی و تمرین پاسخ‌های جدید به محرک‌های قدیمی می‌کنید   و می‌ترسین، زیرا می‌ترسین صدمه ببینند و هر چه که باشد می‌توانید شما واکنش نشان می‌دهید که می‌خواهید واکنش متفاوتی نشان دهید، به‌جای انجام x، می‌خواهید جای خالی را پر کنید وقتی تشخیص دادید که باید آن را به صورت ذهنی تمرین کنید، هر چه بیشتر تمرین کنید، آسان‌تر می‌توانید آن مهارت جدید را به کار بگیرید. وقتی احساس ناراحتی می‌کنید، مرحله چهارم این است که به کودک درونی اجازه دهید تا از دست دادن‌های خود را شناسایی کند و غمگین شود، ممکن است چیزهایی را که به نوعی غیرقابل لمس هستند، مانند دوران کودکی از دست رفته، غمگین باشند، این واقعیت است که چون  در دوران کودکی‌شان کارهایی را انجام نمی‌دادند که آرزو می‌کردند بتوانند هر غم و اندوهی که دارند داشته باشند.    چیزی که باید باشد برای نگرانی یا غمگین شدن اگر از این بابت ناراحت هستند مهم است که غصه بخورند، امیدوارم این مقدمه مفیدی برای شفای کودک درونی باشد.