به همه برای دیدن این مصاحبه خوش آمدید، جایی که من بسیار هیجان زده هستم که با پیتر لوین صحبت می کنم. پیتر لوین است که بسیاری از شما به عنوان یکی از بنیانگذاران واقعی درک ما از تروما و نه فقط درک آنچه که آن است، آگاه خواهید بود. اما واقعاً برخی از قدرتمندترین راهها برای درمان تروما هستند و من در عرض یک دقیقه به پیترز دستورالعمل کامل میدهم . اما این یک مصاحبه واقعاً جالب و کاملاً شخصی است که در آن به بررسی برخی از قطعات کلیدی که از خودتنظیمی حمایت میکنند میپردازیم و ما آن را هم از منظر فرزندپروری ماهرانه بررسی میکنیم، بلکه بهویژه به معنای فرزندپروری ماهرانه از خودمان و چگونگی آن خواهیم بود. ما از پیمایش سفر شفابخش درونی خود حمایت میکنیم و من با پرسیدن سوالی از پیتر شروع میکنم که میدانم بسیاری از مردم در مورد اینکه پیاز چند لایه وجود دارد یا استعارههای من چقدر عمیق است، اما خرگوش چقدر عمیق است تعجب میکنند. سوراخ تروما شفا رفتن؟ بنابراین من فکر میکنم این مصاحبه واقعاً مهمی است که باید تماشا کرد و فقط برای ارائه پسزمینه پاییز پیتر به مردم، لوین توسعهدهنده اکسپرت سوماتیک است. گفتن یک رویکرد نوروبیولوژیک طبیعت گرایانه و عصبی به درمان تروما. او دارای دکترای بیوفیزیک و روانشناسی است. در اینجا موسس و رئیس موسسه ergos برای آموزش جسمانی و بنیانگذار و مشاور تجربه های جسمی بین المللی است. دکتر لوین نویسنده چندین کتاب پرفروش در مورد تروما، از جمله کتاب خاص است. شناخته شده بیدار شدن از ببر تروما شفابخش به بیش از 29 زبان منتشر شده است. من فکر می کنم در واقع پیتر مصاحبه را می گوید، فکر می کنم تمام شده است. در حال حاضر 31 زبان است، او جوایز دستاورد زندگی را از شبکه روان درمانی و از انجمن ایالات متحده برای روان درمانی بدن گرا دریافت کرده است. او همچنان به تدریس کارگاه های تروما در سطح بین المللی ادامه می دهد. پس پیتر خوش آمدید. خیلی ممنون که وقت گذاشتید تا به من بپیوندید. من واقعا قدردان آن هستم. واقعاً، بنابراین من احساس می کنم نقطه شروع خوبی برای این گفتگو هستم. این است که من فکر می کنم گاهی اوقات افرادی که برای مدتی کار درمان تروما را انجام می دهند و می توانند کمی شبیه لایه های پیاز به نظر برسند. آنها احساس می کنند که چیزی حرکت می کنند. آنها یک جابجایی یا چیزی داشته اند و سپس درست همانطور که در آن لحظه حس یا پیشرفت دارند. آنها به لایه بعدی یا قطعه بعدی برخورد می کنند و ممکن است گاهی اوقات احساس شود که چگونه استعاره های من را در اینجا مخلوط می کنم. اما سوراخ خرگوش چقدر عمیق میرود یا چند لایه روی پیاز وجود دارد و آیا باید روی همه آنها کار کنند و کاملاً کنجکاو است که فکر میکنید در جایی که احساس میکنید این فقط یک مسیر بیپایان از مواد بیشتر است؟ درست؟ در واقع، این سؤال بسیار مهمی است که شما میپرسید. این واقعا یک سوال عمیق و عمیق است. من فکر میکنم که نه تنها تروما درمانی، بلکه به طور کلی درمان و درمان است. سوال. خوب، یک لایه است؟ منظورم لایههای پس از دیگری پس از دیگری است و فرض این است که این نوعی پوستهکردن یک تروما و ضربهای دیگر و دیگری و دیگری و گاهی اوقات چیزهایی شبیه به آن هستند. اما واقعاً اگر امکانش باشد، فکر میکنم مهمترین چیز این است که هر کاری را که با آن فرد انجام میدهید یا با یک درمانگر انجام میدهید که در اینجا و اکنون است، بله، ما به کارهای قبلی برمیگردیم. که برای ما اتفاق افتاده است اما واقعاً ما این کار را از بستر حضور در حال حاضر در اینجا و اکنون انجام می دهیم. در اینجا یک اخطار وجود دارد. از آنجا که بسیاری از افراد آسیب دیده می گویند من نمی توانم اکنون در اینجا باشم. من همیشه آنجا می روم. خوب دوباره، این واقعاً این را می گوید و من فکر می کنم این یکی از دلایلی است که چرا جسم درمانی بسیار ارزشمند است این است که مردم می توانند به نوعی برسند. بدن جایی حتی اگر فقط انگشت یا چیزی شبیه آن یا یک دست یک نفس باشد. و بنابراین هنگامی که فرد آن ظرفیت را داشته باشد، می دانید، با او باقی می ماند و رشد می کند، من گاهی اوقات به این جزایر بیشتر فکر می کنم. جزایر امن، بنابراین ما این دریای متلاطم تروما را داریم و سپس فقط این جزیره کوچک در آن دریا وجود دارد. اما پس از آن می یابید چه جزیره کوچک دیگری در بدن وجود دارد. و همچنین می تواند تصاویر و غیره باشد و سپس شما دیگری داشته باشید و سپس دیگری و سپس دیگری و سپس در نقطه ای مانند نقطه بحرانی. این بیشتر به یک توده جامد تبدیل می شود، بنابراین حتی اگر دریای خشمگین اطراف شخص باشد، ما توسط آن بلعیده نمی شویم. ما غرق نشده ایم. توسط آن. بنابراین من فکر می کنم یکی از مهم ترین چیزها در تروما درمانی این است که مطمئن شویم فرد تحت فشار قرار نمی گیرد زیرا اگر فرد از نظر سیستم عصبی در بدن تحت فشار باشد، واقعاً نمی تواند تفاوت بین غرق شدن و داشتن را تشخیص دهد. تروما دوباره اتفاق می افتد بنابراین گاهی اوقات میتوانیم آن را بنامیم وقتی چنین اتفاقی میافتد، پس من چه میگفتم؟ ما میرویم بله، ما همان کاری را انجام میدهیم که فکر میکنم نکتهای که در اینجا به آن اشاره میکنید بسیار مهم است، به این معنا که میتوانیم احساس کنیم هیچ مکان امنی برای فرود آمدن هیچ مکان امنی وجود ندارد. همه چیز درست است، و آن مکان امن در زمان شروع به رشد می کند. بله دقیقاً و رشد می کند و رشد می کند و سپس قابل انجام می شود. و اکنون مولد می شود. من نمی خواهم این واقعیت را از بین ببرم که افرادی هستند که واقعاً نیاز دارند. درمان مداوم گاهی اوقات برای سالها. داشتم برخی از نوشته هایم را مرور می کردم و دوست عزیز واقعاً بسیار عزیزی داشتم . او در سن 93 سالگی درگذشت و میدانید، او با برخی از فرزندانش کار میکرد که کودکان اوتیستیک کودکان اسکیزوفرنی واقعا روان پریشان بودند. و گاهی اوقات او سالها کار می کرد. و این چیزی است که طول کشید. و این همان کاری بود که او اغلب از طریق بازی و با اجازه دادن به حضور او در آنجا انجام داد. و از هر چیزی که پیش می آید و همه این چیزها درست است، طفره نرویم. و ما بدن را به این روش مولد به عنوان راهی برای تثبیت تجربیات خود و داشتن ارتباطی با اینجا و اکنون وارد می کنیم، سپس تروما درمانی بسیار بیشتر می شود. میدانید، گاهی مشتریها گفتهاند، میدانید، احساس میکنم دارم کاری را انجام میدهم که واقعاً میخواهم، کاری را که باید انجام دهم. و میدانی، من از تو میخواهم که راهنمای من باشی، آنها ممکن است دقیقاً همین کلمات را بگویند، اما این همان چیزی است که آنها میگویند. من به یک راهنما نیاز دارم اما نمی دانم به کسی نیاز دارم. برای همیشه از من مراقبت خواهد کرد بنابراین چگونه می توان این تعادل را حفظ کرد و این مفید است. آره بنابراین مطمئناً یکی از جاهایی که مردم میتوانند خودشان را پیدا کنند این است که کسی برای انجام کارهای ترومایی به آنجا میآید، زیرا واضح است که زندگی آنها کار نمیکند اما بعد شروع میکنند و بعد میتواند کمی شبیه باز کردن یک قوطی کرمها و ناگهانی باشد. به نظر می رسد زندگی به سمت ما رفته است. و من فکر میکنم این میتواند لحظهای حیاتی باشد که در آن میتوان افراد تمایل به شروع و داشتن کادربندی مناسب در درستی داشته باشند که تقریباً متوجه میشوند که ممکن است چالشهایی وجود داشته باشد. بله، این مهم است. من فکر می کنم بله می تواند از کرم ها و جعبه پاندورا. اینها چیزهایی هستند که هر از گاهی خود را نشان می دهند . و گاهی اوقات شما واقعاً نیاز دارید که بیشتر شبیه یک مددکار اجتماعی باشید تا واقعاً به مردم کمک کنید. آنچه را که در درمان به دست آورده اند و سپس چگونه می توانند آن را در جهان به نمایش بگذارند تا زندگی شروع به کار کند. بنابراین فکر میکنم از برخی جهات تروما درمانی. برای آینده معمولاً مهمتر از تروما درمانی از گذشته است. من واقعاً به آن اعتقاد دارم و باز هم، این است که شما چقدر می دانید که چقدر از این و چقدر از آن چقدر واقعاً در مورد کار کردن با آسیب آنها است. چقدر از آن شروع به کمک به آنها می کند تا متوجه شوند شاید حتی دست آنها را بگیرد که می توانند چیزی را از زندگی که واقعاً می خواهند بدست آورند. و می دانید، این یک چیز واقعا جالب است. شما فقط می گویید که تروما درمانی برای آینده می تواند تروما درمانی مهم تری برای گذشته باشد، زیرا به نظر من یکی از گرایش هایی که می تواند اتفاق بیفتد این است که چیزهای ما را زخمی کرده اند و ما را تحت تاثیر قرار داده و در گذشته به آن شکل می دهند. . تا حد زیادی از تثبیت می تواند این باشد که من نیاز به درمان این چیز در گذشته دارم تا بتوانم اکنون در زندگی خود آزاد باشم. مایلم در مورد تروما درمانی برای آینده و شاید تغییر در جهت گیری نسبت به آینده بیشتر بگویید. منظورم یکی از چیزهایی است که حدس میزنم بگویم این است که افرادی که میتوانند یاد بگیرند. برای مقاوم شدن بیشتر. و دوباره، من فکر میکنم این کلمه کلیدی دیگری است که در اینجا تابآوری است که به مردم کمک میکند تا برخی از آن مهارتها را توسعه دهند. و اگر در مورد آن فکر کنید زمانی که یک نوزاد با یک مراقب مادر والدین است، می دانید که سیستم عصبی کودک است. قادر به تنظیم خود نیست لازم است که من فقط از ایده مادر استفاده کنم. نیاز دارد که مادر در آنجا تکان بخورد تا آرام شود تا تماس برقرار کند تا بازی کند. عاشق شدن و به مرور زمان. اگر این یک موقعیت پرورشی مناسب است، کودک در حال رشد با کودک در حال رشد یاد گرفته است که برخی از آن کارها را به تنهایی انجام دهد. بنابراین در تجربه جسمانی، در واقع بخش زیادی از آن مربوط به تنظیم است. منظورم این است که واقعاً در مورد کمک به مردم برای تنظیم حالت های برانگیختگی است و اگر خیلی خاموش باشند، چگونه خاموشی قبلی را به آن تقسیم کنیم، شما می دانید که به یک محدوده متوسط تر می رسد، اما زمانی که مشتری متوجه شد که چه چیزی بیمار این را میآموزد و میتواند به تنهایی این کار را انجام دهد، اما با این حال آنها بسیار آمادهتر هستند. آنها خود توانمند هستند، دوباره می دانید، آنها از درمانگر استفاده می کنند. و منظورم این است که وقتی کسی درخواست می دهد کاملاً هیجان زده می شوم. منظورم این است که من الان واقعاً مشتری نمی بینم، اما وقتی یک مشتری به من هی می کند، شما اخراج می شوید. آرزوی شما این است که توسط مشتریان خود اخراج شوید. من دقیقاً می دانم و شما می دانید، و اگر آنها آن را نگویند، ممکن است چیزی بگویم که فکر می کنم واقعاً عالی است. من فکر می کنم که شما واقعاً در مسیر درستی با آن هستید و فقط بدانید که اگر در این مسیر اتفاقی بیفتد، همیشه می توانید تماس بگیرید. و ما می توانیم چیزی را تنظیم کنیم. بنابراین واقعاً منظورم دوباره بخشی از این است که ما نمیخواهیم مردم خودمختار شوند و تا زمانی که آماده باشند خودمختار نباشند، زیرا گاهی اوقات خودمختار نبودن میتواند یک مکانیسم دفاعی باشد. بنابراین، اما به هر حال، وقتی به روشی ارگانیک اتفاق میافتد، زمانی که فرد میتواند به تنهایی شروع به تنظیم خود کند و میدانید، ما همیشه به افراد دیگری نیاز داریم، در کتاب من میدانید. با صدایی ناگفته کتاب دومم، وضعیتی را توصیف می کنم . چه اتفاقی برای خودم افتاد که از روی خط عابر پیاده می رفتم تا به رستوران مورد علاقه ام بروم ؟ و یک کامیون کنار تابلوی ایست بود و به همین دلیل راننده نوجوان من را ندید و درست از آنجا عبور کرد و سپس در حدود مایل در ساعت با من برخورد کرد. شما به اندازه کافی نزدیک به ایالت ها درست 25 مایل در ساعت هستید و من در مقابل شیشه جلو پرت می کردم و بعد به بیرون پرت می شدم و به جاده می افتم و آنجا بودم که شما با بدنی سست می دانید و من به معنای واقعی کلمه خوب، من نمی دانستم به معنای واقعی کلمه انگار نه، از بدنم خارج شده بودم . من بالاتر از آن بودم که به پایین نگاه می کردم و به جمعیتی که به سمت من می آمدند نگاه می کردم، می دانید، همانطور که کاناورال کلاغ های جسد است، می دانید که بر روی طعمه آنها پایین می آیند . اما باز هم من آنجا نبودم. آن بالا و خوب، پس من نمی دانم. سال 2005 است به نظر من. میدونم میدونم. اگر من آنجا بودم و مشتری بود یا یک نفر بود و من فقط آنجا بودم می دانستم چه کار کنم. و من نمی دانستم چه کار کنم، اما هنوز هم نمی توانستم بدون موارد زیر این کار را انجام دهم. پس از مدتی، می دانید، آنها با آمبولانس و همه چیز تماس گرفتند. و این زن به سمت من آمد و گفت من دکتر هستم. در حقیقت. من یک متخصص اطفال هستم، به یاد داشته باشید که فکر می کنم این دقیقا همان چیزی است که در حال حاضر به آن نیاز دارم. و بنابراین او با من نشست. و پرسید که آیا شما می توانید چه کاری انجام دهید و من گفتم فقط لطفاً با من بمانید اینجا با من بمانید و او انجام داد. چیزی که دقیقاً مورد نیاز بود این بود که او دستش را روی دست من گرفت و دستم را گرفت و با انجام آن من توانستم خود تنظیمی را انجام دهم. که ویژگی تجربه جسمانی او را می دانید. اما من واقعاً به حضور او نیاز داشتم زیرا وقتی دستم را گرفت، از محل مشاهدهای که از هم جدا شده بودم پایین آمدم و به درون خودم برگشتم. و من می توانستم کاری را که برای بازگشت به آن لازم بود انجام دهم نه تنها به بدنم برگردم بلکه سیستم عصبی ام را تنظیم کنم زیرا ضربان قلبم حدود صد و شصت ضربه در دقیقه بود که نمی دانید، این وضعیت ماهی غیر معمولی نیست. که بنابراین به هر حال. وقتی توی آمبولانس هستیم پزشک اورژانس، میدانی ، دارد لیدهای لب EKG و غیره را وصل میکند و فشار خونم را میگیرد و من گفتم این قرائتها چیست و او گفت، متاسفم، میدانی که میتوانم این را به دکتر بگویند. و من گفتم، در واقع من یک دکتر هستم، اما آنها از شما توقع ندارند که مسئولیتی نداشته باشید. نه. به هر حال من یک دکتر داشتم که از نظر فنی دو دکتر داشتم. پس هر هنری. خوب، مشکلی در تجهیزات وجود دارد و بنابراین او دوباره به اطراف چرخید . و دوباره گفتم چه خبر است؟ او گفت خوب این واقعاً نمی تواند باشد زیرا شما ضربان قلب شما 72 یا 74 است. می دانید فشار خون شما طبیعی است. بنابراین می توانید به من کمک کنید تا بدانم چه اتفاقی افتاده است؟ و من هرگز فرصتی را برای تبلیغ کردن از دست نمی دهم. می دانید، من مانند داستان جانی اپلسید هستم که این دانه ها را در سراسر کشور می کارد . آره بنابراین من گاهی اوقات کمی اینطور هستم اما دوباره بدون آن زن. نمی دانم می توانستم این کار را انجام دهم یا نه. من واقعاً واقعاً صادقانه بگویم آنقدر که می دانم منظورم نیست. من واقعاً به آن دیگری نیاز داشتم که آنجا باشد. و به نوعی در واقع برخی که شما می شناسید، مردم اغلب برای من ارسال می کنند، شما کتاب هایی می شناسید تا ببینید آیا اشلی برای تایید یا چیزی شبیه به آن و من از طریق یکی از این کتاب ها می گذرم و آنها آنجا هستند این نقل قول واقعا جالب بود و من فکر کردم این کاملاً درست می گوید این شخص واقعاً آن را دریافت کرده است و بعد متوجه شدم که این نقل قولی از زبان ناگفته است. و نقل قول چیزی شبیه به این تروما نیست. همان چیزی است که برای ما اتفاق افتاده است، اما این چیزی است که در غیاب حضور همدل و متصل به دیگری در درون خود نگه می داریم. زیبا می دانید و یک آهنگ موتاون وجود دارد که چیزی شبیه به ایستادن در تاریکی به تنهایی لازم است. دو نفر طول می کشد تا اجازه دهیم نور از طریق آن بتابد، بنابراین ما واقعاً منظورم این است که سیستم عصبی ما به دیگران نیاز دارد، شما می دانید که و به یک معنا نه فقط به این شکل، بلکه به یک معنا همان طور که نوزاد به دیگری نیاز دارد . میدانید، بله، ما این کار را انجام میدهیم و این در طول زندگیمان میگذرد و البته این چیز دیگری است که اغلب مطرح میشود، زیرا وقتی افراد آسیب دیده، میدانی، سعی میکنند وارد یک رابطه شوند یا در یک رابطه بودهاند. بسیار متفاوت است زیرا ممکن است تحریک شوند. قول میدهم اغلب افرادی که تروما دارند، افراد دیگر را جذب میکنند. نه، نه طرف برایان نیست. علم موشک وجود دارد و بنابراین وقتی یکدیگر را فعال می کنید چه اتفاقی می افتد، بنابراین وقتی من با زوج ها کار می کردم، می دانید، من با آنها کار می کردم و گاهی اوقات با یک نفر در یک زمان کار می کردم. بنابراین واقعاً می بینیم که آنها با چه چیزی درگیر بوده اند، قسمت آنها با چه برخوردی می کند و سپس برای رسیدن به جایی که در آن ندارند، می تواند کمتر واکنش نشان دهد. آنها می توانند برای دیگری وجود داشته باشند. و دیگری می تواند برای آنها وجود داشته باشد و من فکر می کنم این نکته بسیار مهمی است زیرا در غیر این صورت افراد فقط می دانید که می خوانند یکدیگر را خصوصی می کنند . یک عبارت وجود دارد. نمیدانم احتمالاً از 12 قدم از کجا میآید، اما به مردم صدمه میزند. بله، می دانید و اگر واقعاً ابزار را به مردم ندهیم، همین خوب است. این چیزی است که قرار است اتفاق بیفتد. بنابراین باز هم، می دانید، اگر فقط روی تروما کار می کنید و روی تروما کار می کنید، اما واقعاً با نحوه نمایش تروما در روابط خود کار نمی کنید . پس می دانی که بیشتر از آنچه لازم است مبارزه می کنی. آره. همچنین از این جهت جالب است که سفر از داشتن حمایت خارجی تا فردی که احساس ایمنی را در خود به اشکال مختلف پیدا میکند و این فقط منعکس کننده تجربهای است که شما از برخورد با ماشین صحبت میکردید و این فقط دست یک غریبه و من فکر می کردم که منظورم از دوره های 20 سالگی است که من واقعاً شروع به ضربه زدن به ترومای خودم کردم و در پایان تروما بهبود یافتم و برای یک دوره حملات پانیک بسیار شدید و چالش واقعی رفتم. در آن زمان من تنها زندگی می کردم و نمی توانستم آرام بگیرم و شب ها نمی توانستم بخوابم. بنابراین در طول روز حواسم پرت میشد و مشغول بودم و بعد از آن شبها به رختخواب میرفتم و من و همینطور به غیر از اینکه مشخصاً کار درمانی و تروما خوبی داشتم و غیره چیزهایی که واقعاً به آن کمک کرد. انتقال به یک خانه مشترک با غریبه ها نقل مکان کرد. من به خصوص این افراد را نمیشناختم، اما فقط میدانستم که بدنهای گرم دیگری در اتاقهای دیگر وجود دارند که در اطراف آنها حضور دارند و آن وقتها را در شب میگذرانم، مثل تماشای یک فیلم با هم و من در آینده. به گذشته نگاه میکنم و متوجه میشوم که بخشی از آسیبهای روحیام این بود که شما به خودمختاری اشاره کردید. من باید به تنهایی انجامش دهم. من نمی توانم به دیگران وابسته باشم اما اگرچه در طول کار عمیق تر، البته بخش مهمی از آن بود. حضور افراد دیگر بسیار مهم بود. بله، و من دوست دارم واقعاً در مورد صحبت شما بشنوم، حدس میزنم راههای متفاوتی که آن برگزاری و حمایت میتواند نشان دهد که ممکن است همیشه یک رابطه درمانی نباشد، اما اهمیت آن برگزاری و این برنامههای واقعاً خوبی هستند. از مشاهدات مهم بابت آن تشکر می کنم. می دانید، من در حال کار بر روی دوستانم هستم که در طول سال ها دست به دست می شوند تا یک زندگی نامه یا چیزی شبیه به آن بنویسند. بنابراین روند جالبی بود و واقعاً درک من از خودم را عمیق تر کرد . و در واقع من واقعاً قصد نداشتم آن را عمومی کنم و همه چیز بیشتر شبیه و نوشتن برای خودم است، اما سپس رویای زیر را دیدم. روبروی یک چمنزار ایستاده بودم. و ناگهان می دانم که در دستانم ورق های کاغذی را در هر دو دستم نگه می دارد. و میتوانستم ببینم که تایپ نوشته شده بود و بعد نمیدانستم چه اتفاقی میافتد. این باد از پشت سر من بلند شد و سپس صفحات را به هوا برد و سپس آن را از زمین به زمینی که در آن فرود آمدند پراکنده کرد. و یکی از چیزهایی که من در مورد آن می نوشتم زیرا علاقه زیادی به عنوان مثال و استفاده از عبادات داشتم و فکر می کنم برخی از آن بسیار خوب است. من فکر میکنم وعدههای بزرگی وجود دارد که آنها نیز دامهایی هستند و بنابراین سعی میکنم در اینجا به نوعی صدا و دلیل باشم، اما به هر حال یکی از نمونههای کوچک تحقیقاتی من این است که این مرد جوان که مشتری من نیست، در واقع یک فیلم فکر کنم بهش میگن آخرین شمن. جایی که او از خانواده ای است که منظورم این است که آنها برای او فراهم می کنند تا تحصیلاتش را فراهم کند ، اما واقعاً هیچ احساس گرما یا ارتباطی وجود ندارد. و او از افسردگی عمیق شما رنج می برد . و او خیلی چیزهای مختلف را امتحان کرده است. بنابراین در نهایت او تصمیم می گیرد که می خواهد سفر Ayahuasca را انجام دهد. و بنابراین او می رود من فراموش می کنم که کشوری که فکر می کنم شاید درست باشد. اما به هر حال او از یک شمن به دیگری می رود. و متوجه باشید که آنها بسیار حریص هستند و واقعاً دستکاری می کنند و می دانید که آنها چه می کنند. و در بسیاری از موارد تشنه قدرت است ، اما او به اندازه کافی متوجه می شود که به راه خود ادامه می دهد و در نهایت عنوان The Last Shaman this Shaman را می گیرد. او چیزی شارژ نمی کند و در یک روستای دور افتاده است. پس او با شمن است. و شمن ها می گویند کاری که ابتدا باید انجام دهید یک ماه است. شما باید مراسم زیر را انجام دهید بسیاری از بچه های پسر اصلی به گوش دادن. بنابراین واقعاً قصد را متمرکز می کند و خود را آماده تر می کند. و در حالی که او این کار را انجام می دهد، شروع به چسباندن می کند. برای شروع به مردم روستا، به ویژه به بچه ها دلبستگی می کند. و او و شما می توانید ببینید که این حداقل به اندازه مصرف آن بخش مهمی از این شفا است . سفر و تماشای سفر. و می دانید، بدیهی است که او به حمایت و کمک و غیره نیاز خواهد داشت. اما زمانی که او توانست کارهای دیگران را احساس کند، این موضوع تغییر کرد . و این کمی متفاوت از آن چیزی است که شما توصیف می کنید، زیرا شما یک گروه را توصیف می کنید، افرادی را می شناسید که لزوماً واقعاً گرم نیستند، اما همه ما گرما را در درون خود داریم . بنابراین به هر حال بازگشت به مثال شما. فکر می کنم این درست است و قرار نیست ما تنها زندگی کنیم. ما هستیم یعنی تنهایی من یعنی برای من تنهایی مهم است. بنابراین آنها در مواقعی هستند که می دانید، من واقعاً این آرزو را دارم. اما بعد می دانم که مردم دارم. که بتونم باهاش تماس بگیرم و برم و با هم کاری انجام بدم. همچین چیزی بنابراین می توانیم وانمود کنیم که به دیگران و آن واقعیت نیاز نداریم. آره بله، اما چیزی در مورد آن سفر وجود دارد، زیرا چیزی که من به نوعی در آن مثال متوجه شدم که این یک نوع Most شبیه به یک پشتیبانی ادغام شده بود، مانند یک نوع پیدا کردن یک پشتیبان خارجی است که به چیزی اجازه می دهد تا در داخل حل شود. . بله، اما به مرور زمان مثل یک داربست بود که من نیازی نداشتم، نه اینکه نیازی به تماس با دیگران نداشتم. من این کار را انجام دادم اما نه به نحوی وابسته به آن جایی که لازم بود به نوعی آرامش عاطفی روزمره باشد . و بنابراین بله، من کنجکاو هستم که واقعاً حدس میزنم این به این دلیل است که آن چیزی که فکر من را در مورد آن برانگیخت، زمانی بود که شما در مورد نقش درمانگر صحبت میکردید و تقریباً جشن اخراج درمانگر در جایی که دیگر نیازی به آن نیست. نگهداشتن بیرونی و تماس ها و ایمنی چون فرد در یک ایمنی تا حدی پرورش یافته است. بله، بله، و دوباره میبینید که با بچههای خردسال که نوزاد دارند، میدانید که آنها واقعاً کجا رشد میکنند. و آنها خواهان استقلال هستند. می دانید، آنها واقعاً می خواهند این انتقال را از یگانگی به جدایی انجام دهند. و این واقعاً ظریف است و دوباره با مراقبان برقصید تا واقعاً اجازه دهید . میدانی و چون گاهی و چون دلسوز آنقدر چپ و عمیق است که مراقبان نمیخواهند از آن جدا شوند. اما اگر آنها واقعاً آگاه باشند، می دانید، اگر آنها هوشیارتر باشند، می دانید، آنها از آن حمایت خواهند کرد که می دانید، وقتی که 18 ماه پیش، اوه بلند می شود و شروع به راه رفتن می کند و سپس می افتد. و فقط با گریه فریاد می زند، خیلی خوب، که پس از آن مراقب می آید و بعد فقط آنها را بلند می کند یا این مراقب فقط آنجا می ماند و با آنها می ماند اما سعی نمی کند این کار را انجام دهد. بگذارید خودشان این کار را انجام دهند. پس چه زمانی باید انجام داد؟ شما می دانید که من فکر می کنم مهم است. به درمان موثر اشاره کنید ، اما من دستورالعمل خاصی نیز دارم. من همچنین به این فکر میکنم که بزرگترین دخترم در زمان ضبط 11 سال و نیم است و این مرحله دیگری از تمایل به داشتن آزادی است. درست؟ بنابراین هدف او در حال حاضر این است که می خواهد به تنهایی و در لندن به مغازه ها برود و البته می خواهد استقلال خود را جشن بگیرد، اما همچنین می خواهد از او در برابر تجربیاتی محافظت کند که ممکن است از خطرات آن آگاه نباشد و بس. مشکلی که من و همسرم در مورد آن زیاد صحبت میکنیم، مثلاً آن لبه مناسب کجاست، زیرا جایی نیست که دخترم فکر میکند، اما کجاست و گاهی اوقات به خودی خود آنها سفر را شفا میدهند، مثل اینکه لبههای من کجا هستند؟ و چه چیزی ایمن است و کشش خوب چیست؟ اما بله، و چگونه می توان آن را ناوبری کرد ؟ آره من مجبور نبودم با پدر و مادر باشم و آیا پدر و مادر خوب بودن یک مرز قوی است؟ میدونی. از با نسل من به پدر و مادر گفته شد. هرگز نوزادان تازه متولد شده را بلند نکنید. زیرا در غیر این صورت، آنها یاد خواهند گرفت که به شما وابسته باشند. شما می دانید و حتی هرگز شیر نمی دهید زیرا داخل آن غیربهداشتی است. منظورم این است که این دیوانگی های آن زمان بود. و این ضربه واقعا جالب است. این بله، به هر حال. اوه، بله، واقعاً کجا باید محکم بود. کجا نه گفتن اوه، بله، من درباره شما صحبت می کردم که نسل من را می شناسید. آره آره یه جورایی بود میدانید، نمیخواهید فرزندانتان به بچههای شما تبدیل شوند تا وابسته شوند. خوب حدس بزن چی؟ آن ها هستند. و اما همانطور که من می بینم اکنون در این نسل های دیگر وجود دارد، والدین واقعا قادر به تعیین حد و مرز نیستند. میدونی 18 ماهه بچه دو ساله فقط می تواند خود را در خانه بکشد. دستشان را در پریز برق می گذارند یا چیزی داغ از روی اجاق می کشند. منظورم این است که آنها یک خطر واقعی هستند. پس باید بتوانید نه بگویید. اما همچنین به آنها اطلاع دهید که در آنجا هستند که محبوبشان هستند. میدانی ، نه، نمیتوانی این کار را بکنی و بعد شروع میکنند، مثل گریه است و شاید پدر یا مادر بیاید و بگوید اشکالی ندارد. مشکلی نیست. کاری کردی که غیر قابل قبول بود شما نمی توانید دم گربه را بکشید. شما نمی توانید انگشتان خود را در چشم خواهر نوزاد خود قرار دهید. اما شما دوست دارید و این یک قانون متعادل کننده بسیار دشوار است که واقعاً این کار را انجام دهید. آن و سپس من فکر می کنم اگر ما اگر ما نقشه که می بینیم. پیمایش سفر شفای تروما. مثل این است که آن لبهها کجا هستند و آن مکانهایی که ما آماده رفتن هستیم کجا هستند؟ یک قدم دیگر از نظر من حدس میزنم که مرزهای خودمان را بالا ببریم و ظرفیتهایمان را افزایش دهیم و این که تحت تأثیر نوعی فشار ناسالم قرار نگیریم، جایی که همیشه سعی میکنیم آن را فشار دهیم، اما حدس میزنم واقعاً سؤال من را متبلور کند. این یادگیری نحوه هدایت و حرکت در لبه های خود است. و چه چیزی در یک ایمنی وجود دارد و چه چیزی در حال رشد است؟ ایمنی؟ چی؟ بله، چه چیزی به ما کمک می کند که این کار را انجام دهیم. آره ما در دوران سختی زندگی می کنیم. ما واقعاً این کار را می کنیم، اما نمی خواهیم فرزندانمان فقط فکر کنند همه چیز خطرناک است. اما خطراتی وجود دارد. میدونی، من دارم حرف میزنی، وقتی بچه بودم حدود 10 سال 10 12 ساله بودم فقط فکر میکردم. ما زندگی می کردیم پدربزرگم مزرعه داشت. و ما به جز تابستان ها و حتی آخر هفته ها آنجا زندگی می کردیم. و می دانید، یکی از کارهایی که من با برادرانم انجام دادم، زیرا ما یک واگن قرمز کوچک داشتیم و آن را با یک درخت قرنیه سبزیجات و میوه های تازه مزرعه پر می کردیم. و بعد با هم در امتداد این جاده خاکی حدود یک مایل یا بیشتر راه رفتیم، و یک کلنی خانه های ییلاقی وجود داشت و ما کالاهایمان را می فروختیم، می دانید به مردم در اتوبوس و شما صحبت می کنید که من با دو برادرم بودم. او سه بچه بامزه و ناز است. می دانید، بنابراین ما مانند راهزنان چیزهای زیادی فروختیم. باشه. یکی که فکر می کنم 10 درصد به ما داد، فکر می کنم اینطور بود ، اما به هر حال، ما از رفتن در آن جاده خاکی ترسی نداشتیم. به تنهایی، حتی ما در زمان های مختلف نمی ترسیدیم که به روستای همسایه برویم . چون راه رفتن خیلی دور بود. اما امروز اوضاع خیلی فرق کرده است. بسیار بسیار متفاوت است، بنابراین، می دانید چگونه می توانید واقعا به کودکان کمک کنید؟ برای درک اینکه خطراتی وجود دارد اما وجود دارد که هر موقعیتی خطرناک است، می دانید، زیرا اینطور نیست و شما می دانید، و این است و فکر می کنم پیتر نیز همان چیزی است که من در مورد مردمی که سفر شفابخش خود را طی می کنند و می دانند چه می توانند و آنچه را که نمی توانند به خوبی انجام دهند، برای مثال آماده نیستند، می دانید، از نظر مثلاً، بیایید بگوییم که بخشی از آسیب یک نفر حول رابطه است. شاید نوعی از شما میدانید که سوء استفاده جنسی یا چیزی در جریان است و کسی دنیا را دور نگه داشته است و اکنون شروع به بهبودی کرده است و آماده است قدمهایی را برای صمیمیت بیشتر بردارد، اما این کار را ماهرانه انجام دهد. راه و انجام آن به گونه ای که هنوز آن ایمنی و محافظت وجود داشته باشد در حالی که آن کار اتفاق می افتد و من حدس می زنم بخشی از آن داشتن شهود و خودآگاهی شخصی است. اما من حدس میزنم که کنجکاو هستم که نقشهی آنچه را که در فرزندپروری به سمت سفر شخصی خود درباره آن صحبت میکنیم ترسیم کنم. اوه با ظرافت آره با ظرافت اما باز هم، من فکر می کنم اگر به هر مرحله از توسعه نگاه کنید که هر ایالت در مرحله قبل از خود می سازد، منظورم این است که گاهی اوقات به عقب و جلو می رود . اما اگر توانسته اید با موفقیت به نیازهای استقلال و همچنین ایمنی پی ببرید. شما به عنوان یک نوجوان 18 ساله 18 ماهه را به عنوان یک کودک دو ساله سه ساله می شناسید. میدونی. سپس آنها آنها را یاد گرفته اند. انجام کاری که قرار نیست انجامش دهید چه حسی دارد. این یک احساس بسیار قدرتمند است و وقتی این کار انجام شود. بدون تعمیر، بدون اینکه بگوییم، میدانی، میدانی که مورد محبت و مراقبت قرار میگیری و باعث میشود فرد در این حالت شرمنده مزمن باشد و این هرگز مفید نیست. این هرگز مفید نیست. و باز هم برای نوجوان، اگر آن مرحله اولیه به خوبی مورد توجه قرار گرفته باشد، والدین می توانند شما را بشناسند، مثل اوکی. نه، خودت میدانی، اگر میخواهی بیرون بروی، باید به آنجا بروی. همراه شدن با والدین میدونی. و من فکر می کنم که آنها ایده یک همراه بسیار مفید است. منظورم این است که آنها در مورد رفتن به رقص صحبت میکنند، اما چطور میشود که یک مهماننشین واقعاً زندگی را پشت سر بگذارد؟ بنابراین، بچهها آن درجه از استقلال را دارند، اما آن پدر و مادری هستند که در آنجا هستند تا مطمئن شوند که راهنماییهای مورد نیاز خود را در شرایط دشوار دریافت میکنند. و البته، بعد از آن شما چیزی را خواهید داشت که بچه ها وقتی کمی بزرگتر می شوند. منظورم این است که آنها نوجوان هستند و به نوجوانی فکر می کنند. آیا این در یک مکان عجیب و غریب است؟ این که شما نه کودک هستید و نه یک بزرگسال در این کار هستید. منطقه میانی این منطقه خاکستری، حدس میزنم شما فکر میکنید یک بزرگسال هستید و شما والدین چاک فکر میکنید کودک هستید، درست است؟ دقیقا. شما کلمات را درست از دهان من دریافت کردید. بله دقیقا. و بنابراین، اما آیا این باید بگذرد؟ پس باز هم، می دانید، من تا همین چند دقیقه پیش به این شکل به آن فکر نمی کردم، اما واقعاً اهمیت داشتن یک همراه و داشتن والدینی که شما آنها را می شناسید، آن نقش مشترک را به عهده بگیرید، می دانید، بنابراین بچه ها می توانند چنین کاری انجام دهند. اما مطمئناً دوباره، اگر این کار را انجام داده اید و موفقیت آمیز بوده است، احتمال کمتری دارد که شما می دانید رفتارهای نوشیدن الکل انجام دهند. چون اینجاست که دوباره دردسرهای زیاد از دردسرهای زیاد می آید، می دانید از آن منطقه می آید. و در اروپا می دانید. قطعاً بسیار بیشتر از ایالات متحده است. میدانی ، چیزی که من متوجه شدهام این است که والدین، میدانی ، وقتی بچهها در مرحله نوجوانی هستند، وقتی در خانه هستند و این که هستند. یک لیوان شراب بخور و بنابراین آنها دوباره تاثیر الکل بر روی آنها را در مکانی امن یاد می گیرند. و احتمالاً برخی از مردم می گویند، اوه شما نمی توانید این کار را انجام دهید. آنها فقط می خواهند بیرون بروند و هیچ کس را ننوشند. من فکر می کنم که در واقع برعکس است وقتی که به روشی سالم انجام شود. به عنوان بخشی از خانواده انجام می شود. سپس فکر میکنم احتمال اینکه آنها چنین رفتارهایی داشته باشند بسیار کمتر است. و باز هم نیاز به راهنمایی دارند. آنها به راهنمایی ما از جانب مراقب هوشمندانه ما به عنوان والدین نیاز دارند. واقعاً خیلی مهم است و این یک رابطه است. شما می دانید که آنجا خواهد بود. و سپس می دانید، آن ها بچه هایی هستند که وقتی در دانشگاه هستند یا هر چیز دیگری وجود دارد و اتفاقی می افتد و پدر و مادرشان را صدا می کنند و فقط صدای مادر یا چیزی شبیه به آن را می شنوند و ناگهان احساس بهتری پیدا می کنند. بله، می دانید و آنها این شخص را دارند که می توانند منعکس کنند. با و من حدس می زنم البته برای بسیاری از مردم. بخشی از دلیل وجود تروما این است که آنها آن حمایت نگهدارنده و هدایت کننده را در زندگی خود نداشتند و بنابراین باز هم می شنوم که آنچه شما می گویید بخشی از آن است که البته یک درمانگر می تواند یک درمانگر باشد. به سمت آن حرکت کنیم، اما همچنین یاد می گیریم که چگونه این رابطه را با خودمان داشته باشیم. درست؟ حدس میزنم این مهارتی است که ما آن را توسعه میدهیم درست است؟ و این بخشی از ثمرهی یادگیری خودتنظیمی این است که بدانیم به چه چیزهایی نیاز داریم که چگونه و چرا و غیره درست است و موقعیتهایی را که میتوانند خطرناک باشند یا نه. فقط ناسالم هستیم، بنابراین فکر میکنم منظورم این است که فکر میکنم واقعاً داریم همان چیزی را که دوباره در مورد اهمیت آن میگوییم. برای تنظیم و پیگیری رشد فرزندانمان. بله، و منظورم این است که این یک کار تمام وقت است . منظورم این است که واقعاً اینطور است و شما می دانید، و می دانید، و ما وقتی فرزندپروری خوبی را می بینید، آن را می دانید. و شما از آن یاد می گیرید. شما از همه این موارد متفاوت یاد می گیرید. مراحل و اعصار و رشد فرد و چگونگی آن در جهان را می دانید و همچنین می دانید. که تک تک بچه ها منحصر به فرد است و آنها پسوند ما نیستند. تا آنجا که ممکن است ما این را باور کنیم، اما آنها واقعاً خود را دارند. انگار به نوعی حتی به این دنیا می آیند. به روشی جدید و تبدیل خواهند شد. کودکان نوپا و و پنج ساله و آن نوجوانان در نوجوانان. آنها راه خود را برای یافتن اصالت اصیل خود پیدا خواهند کرد. می دانید، منظورم این است که فکر می کنم اگر والدین بتوانند آن را جشن بگیرند و بدانند که کودک فقط یک کپی از آنها نیست، شبیه سازی آنها نیست، بلکه آنها فردی منحصر به فرد هستند، یک روح منحصر به فرد، یک روح منحصر به فرد. شما می دانید و این هیجان انگیز است و قرار است بتوانید آن را جشن بگیرید. و آن را جشن بگیرید. من فکر می کنم فرزند شما عالی است. آره من هم می خواهم فقط چیزی را پس بگیرم. شما قبلاً گفتید که این را هم در رشد کودک و هم در رشد بزرگسالی در رابطه با خود دنبال میکنید که گفتید وقتی در مورد آن صحبت میکردید فکر میکردم واقعاً جالب بود. به یک معنا و برای نسل شما در دوران کودکی، غیبت وجود داشت، من در اینجا کمی حرف شما را تعبیر می کنم، اما به یک معنا عدم ایمنی به دلیل عدم نگه داشتن بدنی و شیر دادن و غیره وجود داشت، اما از جهاتی من برای نسل من و مطمئناً برای نسلی که بعد از آنها آمدند بحث می کنم شاید ایمنی بیشتر همیشه ایمنی کافی نباشد، اما به یک معنا عدم وجود مرزها و فقدان لبه ها و عدم وجود نه و همچنین عدم وجود بله برو و می دانی، به دنبال آن برو که آنچه لازم است برای انجام آن، از نظر سفر درمانی ترومای خودمان، داریم، ما برای ایجاد این ایمنی به آن نیاز داریم . اما ما همچنین باید این مرزها را با خود و با حقوق دیگران داشته باشیم. آره آره آره منظورم این است که آنچه شما اغلب می بینید این است که خود آن نوع اپوکسی Replay در محیط درمانی است. بنابراین شما با یک مشتری هستید و واقعاً شروع به کمک به آنها می کنید تا یاد بگیرند که چگونه از خود تنظیمی استقبال کنند. و همه چیز به زیبایی پیش می رود و ناگهان اتفاقی می افتد و دیگر اتفاق نمی افتد . می دانید و من فکر می کنم اغلب این زمانی است که کودک در حال عقب نشینی است. منظورم این است که می بینید که تا حدودی حتی با یک نه ماهه، می دانید، آنها اجازه می دهند دوباره فقط برای بحث بگوییم که مادر است. او بچه را در آغوش گرفته است . و سپس ناگهان کودک فقط دور می شود. و چیزی که بچه می گوید این است که من از این به اندازه کافی خسته شده ام. و شما باید دوباره اجازه دهید. بنابراین شما می دانید. من همچنین به نقل قول کار درونی کودک فکر می کنم زیرا ما در بسیاری از موارد باید دستان بزرگسال خود را دراز کرده و به آن کودکی که با نادیده گرفتن آزار و اذیت آسیب دیده است، ما فقط باید بتوانیم یاد بگیرید که چگونه این کار را انجام دهید. اما ما همچنین باید به مردم کمک کنیم نه تنها فرزند درونی خود را پیدا کنند، بلکه آنها بزرگسال درونی خود هستند و از رشد آن بزرگسال حمایت کنیم، اما بدانند چه چیزی کدام است و چه زمانی است، شما می دانید، این پیچیدگی کامل زیبایی است. این. آره بله، من احساس می کنم یک سوراخ خرگوش کاملاً جدید اینجا وجود دارد، اما من حواسم به تایم پیتزا است. بنابراین من در مقابل وسوسهام مقاومت میکنم تا آن را پایین بیاورم و فقط از شما بخواهم، زیرا مکانهای زیادی وجود دارد که افراد میتوانند به طور عمیقتر به کار شما بپردازند، برای افرادی که میخواهند بیشتر بدانند چه چیزی مشخصاً وبسایت شما را ارتقا داده است. روی صفحه نمایش اینجا، اما نمیدانم میخواهید بهخصوص با زمینهی گفتگوی ما در اینجا برخی از منابع یا از نظر کتابهایتان یا دورههای آنلاین صحبت کنید تا گامهای بعدی خوبی برای مردم باشد. آره من فکر می کنم شما حتی چیزی در مورد تروما گفتید که گاهی اوقات ما به عنوان علائم فیزیکی بازی می کنیم. که کاملا درست است و من به تازگی تمام کردم و منتشر شد. فکر می کنم برنامه ای با صداهای واقعی دوباره منتشر شود و واقعاً خوب هستند. می دانید، آنها مواد واقعاً خوبی را تولید می کنند که یک شرکت خوب آن سازمان است. و بنابراین من این کار را برای افرادی انجام دادم که همه این علائم درد مزمن را دارند. و علائم دیگری که هیچ توضیح پزشکی و توضیحی برای آنها وجود ندارد و نحوه استفاده از برخی از این تمرینات آگاهی در برنامه ای مانند این که در آن افراد راهنمایی می شوند. برای انجام این تمرینات مختلف من حتی آنها را ورزش نمیدانم که به آنها میگویم اندازههای آگاهی که شما میتوانید آن را انجام دهید، اما این ترفند این است که آن را با آگاهی و آگاهی انجام دهید. بنابراین باز هم، چون شما در مورد ده ها میلیون نفر صحبت می کنیم، احتمالاً صدها میلیون نفر در سراسر جهان با این نوع از جسمانی. علائم اما واقعا بدون جایی برای رفتن. بنابراین این انگیزه در اجرای آن برنامه با صداهای واقعی بود. و می دانید، منظورم این است که مشخصاً تعدادی کتاب نوشته ام. می دانید که شروع شد. خوب، در واقع من آن را نوشتم اما هیچ کس آن را در سال 92 منتشر نکرد، وقتی ببر را بیدار کردم، دوباره می دانید، این یک ایده است زیرا سفر چه چیزی و چه زمانی شروع به توسعه کارم در دهه 60 کردم و دهه 70 هیچ تعریفی از تروما sptsd وجود نداشت. بنابراین من آزاد بودم تا هر آنچه را که مشاهده میکردم مشاهده کنم و اغلب مردم با تمام این شکایات جسمی وارد میشدند که شما اکنون پنج مورد را در جلبکها میگرن روده تحریکپذیر مینامید و میدانید و غیره. بنابراین واقعاً من حدس میزنم که میتوان آن را در ژانر خودیاری نامید. و سعی کردم تعادل را در کارم حفظ کنم . میدانی که وقتی آن را نوشتم دوباره ببرم را بیدار میکنم و نتوانستم کسی را مجبور کنم آن را منتشر کند. هیچ کس نمی خواست به آن دست بزند. یک شرکت گفت خوب، ما دو سال پیش کتابی در مورد استرس نوشتیم. من می خوانم You'll buy Here به 29 زبان منتشر شده است. بنابراین من بیشتر 301 را دوست دارم . به هر حال، فردی که بعد از آن ریچارد گروسینگر یکی از من دیدم، کپیها را مانند برکلی تهیه کردم، آنها کینکوها را به قیمت یک یا دو سنت در صفحه داشتند. شما می توانید چیزی را کپی کنید. بنابراین من چیزی شبیه چیزی ساختم که می توانستم به برخی از دانش آموزانم بدهم تا به آنها کمک کنم تا بفهمند چه کار می کنم خوب، بسیار خوب، بنابراین شخصی آن دست نوشته را به ریچارد داد و او با من تماس گرفت و او گفت نگاه کنید. کتاب بسیار جالبی است. تقریباً بیش از حد معجزه آسا به نظر می رسد . اما دو تا وجود دارد که یک مشکل وجود دارد. اصطلاحات فنی و دویدن کافی را ندارد . برای درمانگران، اما برای مخاطبان خودیاری نیز بسیار پیچیده است . بنابراین اگر تصمیم بگیرم کدام یک را انجام می دهم. آنها خوشحال خواهند شد که آن را منتشر کنند. و می دانید، من چند هفته در مورد آن فکر کردم. من به ریچ برگشتم و می گویم متاسفم که این کتاب را تمام کردم. می دانید، من در حال حاضر روی یک کتاب احتمالاً کار می کنم. اما به هر حال، داستان طولانی کوتاه شد، من آن را خودم منتشر کردم و سپس توزیع کردند و باز هم به پرفروش ترین کتاب تبدیل شد زیرا زمان مناسبی بود و به نوعی تعریف تروما و PTSD فکر می کنم از جهاتی با ما تداخل دارد. درک اینکه آیا تروما چقدر در بدن وارد می شود و چگونه کار کردن با بدن برای التیام تروما ضروری است. و منظورم این است که فکر میکنم این چیزی است که عمیقاً به آن متعهد هستم و شما میدانید و آموزش میدهید که آوردن بدن در دو سه سال پیش واقعاً ضروری است. فکر می کنم جایزه یک عمر دستاورد را از شبکه روان درمانی دریافت کردم. و بنابراین آنها این کار را کردند، می دانید، آنها مجله ای دارند که مجله چهار بار در سال است. بنابراین مجله زمانی که من میخواستم جایزه بگیرم عکس یک نفر را داشت و مثل این بود که، میدانید، یکی از این پازلها بود که در آن تعداد زیادی تکهها با هم دارید و یک قطعه گم شده بود. و خط کناری قطعه گم شده بود . بدن قطعه گم شده است. بنابراین من فکر می کنم در این مرحله، منظورم این است که هنوز افرادی هستند که مقاومت می کنند. اوه و یکی از چیزهایی که من می خواهم با تبلیغ یکی از چیزهای مربوط به تجربه جسمانی در اینجا دوباره وارد شوم. این واقعا به مردم کمک می کند. بهتر است برای انجام چه کاری انجام دهند. و بنابراین، میدانید، ما افراد را از رواندرمانگر بدن گرفته تا درمانگر بسیار شناختگرا آموزش دادهایم و هر یک از آنها به شیوهای متفاوت از آموختههای خود استفاده میکنند. و فکر میکنم این یکی از چیزهایی است که من واقعاً از تجربهی جسمانی به شیوهای که آموزش داده میشود، حمایت کردم. این فقط به یک حرفه یا نهاد درمانی خاص آموزش داده نمی شد، بلکه به بسیاری دیگر نیز آموزش داده می شد و من فکر می کنم این یکی از دلایلی است که اکنون در 44 کشور دنیا تدریس می شود. می دانید که منظور من فقط به همین دلیل است. و بنابراین این قطعه دوباره، زمانی که بتوانیم آن را تشخیص دهیم و دوباره در برخی از کتاب هایم، می دانید، تمرین های مختلفی برای بیدار کردن بدن انجام می دهم تا بدن را به عنوان منبع بیاوریم. به عنوان شفا دهنده دوباره، این نامی است که بدن واقعی شفا دهنده است. سپس ما واقعاً با هم تماس می گیریم، فکر می کنم عمیق ترین. منبع و عمیق ترین پله برای حرکت هر دو به عقب در زمان. بله، ما گاهی این کار را انجام میدهیم، اما بهویژه با آگاهی از روابطمان و اینکه شما میدانید و میتوانید روابط را بهبود بخشید، در زمان به جلو حرکت میکنیم. من اخیراً با سو جانسون صحبت کردم که زوج های واقعاً خوبی کار می کنند. در حقیقت. آنها اگر مردم بخواهند یک چیز رایگان از YouTube وجود دارد. من فکر میکنم به این میگویند داستان مسابقه، احتمالاً بله، بنابراین پزشکی که پیتر لوین را تجربه کرد و او یک تفنگدار دریایی در افغانستان و عراق بود و توسط دو تا از این مواد منفجره منفجر شد و من قادر به صحبت کردن یا راه رفتن با آن نبودم. یکی از چیزهایی که ما کشف می کنیم این است که بهترین دوستش در آغوشش مرده است. اما واقعاً چه کاری باید انجام دهیم. اوه، من فکر می کنم ری و ملیسا فقط لینک آن را قرار داده اند. اوه، متشکرم. بله، من فقط داستان را با اسلش اسلش رو به جلو تجربه می کنم . بله دقیقا. و بنابراین ما از کار در جایی که او کاملاً ناتوان است به کار با او در چارچوب خانواده اش می رویم. چون باز هم با افراد نظامی با دامپزشک، می دانید، این یک پیوند عمیق واقعی است که آنها با هم دارند. بنابراین سوال این است که چگونه می توانید به آنها کمک کنید تا این پیوند را به خانواده واقعی خود منتقل کنند؟ بنابراین ما از کل آن قوس عبور میکردیم و فکر میکنم حدود 20 دقیقه کمتر از 25 دقیقه است. بنابراین من فکر می کنم باز هم شما معرفی خوبی برای استفاده از تجربه جسمانی با رزمندگان زخمی ما است. آره این فوق العاده است فقط برای یادآوری مردم. It's Experiencing.com، پرتوهای اسلش رو به جلو یک پیتزا هستند. بابت وقت و سخاوت امروز شما بسیار سپاسگزارم. من واقعا قدردان آن هستم. باشه. آره بله، منظورم این است که فقط امیدوارم از آن برای مردم سوء استفاده شود و می دانم که ملیسا تلاش کرده است تا من را به راه شما برساند . متشکرم.